گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:زنده بی دوست خفته در وطنی مثل مرده‌ایست در کفنی

❈۱❈
زنده بی دوست خفته در وطنی مثل مرده‌ایست در کفنی
عیش را بی تو عیش نتوان گفت چه بود بی وجود روح تنی
❈۲❈
تا صبا می‌رود به بستان‌ها چون تو سروی نیافت در چمنی
و آفتابی خلاف امکان است که برآید ز جیب پیرهنی
❈۳❈
وآن شکن برشکن قبائل زلف که بلاییست زیر هر شکنی
بر سر کوی عشق بازاریست که نیارد هزار جان ثمنی
❈۴❈
جای آن است اگر ببخشایی که نبینی فقیرتر ز منی
هفت کشور نمی‌کنند امروز بی مقالات سعدی انجمنی
❈۵❈
از دو بیرون نه یا دلت سنگیست یا به گوشت نمی‌رسد سخنی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۰۴

تصاویر

کامنت ها

...
2016-05-30T21:58:57
بر سر کوی عشق بازاریستکه نیارد هزار جان ثمنیجای آنست اگر ببخشاییکه نبینی فقیرتر ز منیبه‌ گیتی عاشقی بی‌غم نباشدخوشی و عاشقی باهم نباشدعراقیعلت عاشق ز علت‌ها جداستعشق اسطرلاب اسرار خداستمولویی بی‌خبر از سوخته و سوختنیعشق آمدنی بود نه آموختنینظامی
محسن
2020-11-28T19:23:25
به نظر بیت:بر سر کوی عشق بازاریستکه نیارد هزار جان ثمنیباید اینگوونه باشد:بر سر کوی عشق بازاریستکه "نیارزد" هزار جان ثمنیاز لحاظ وزنی که مشکلی ایجاد نمیکند اما از لحاظ معنی بهتر است.