گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی

❈۱❈
همه کس را تن و اندام و جمال است و جوانی وین همه لطف ندارد تو مگر سرو روانی
نظر آوردم و بردم که وجودی به تو ماند همه اسمند و تو جسمی همه جسمند و تو جانی
❈۲❈
تو مگر پرده بپوشی و کست روی نبیند ور همین پرده زنی پرده خلقی بدرانی
تو ندانی که چرا در تو کسی خیره بماند تا کسی همچو تو باشد که در او خیره بمانی
❈۳❈
نوک تیر مژه از جوشن جان می‌گذرانی من تنک پوست نگفتم تو چنین سخت کمانی
هر چه در حسن تو گویند چنانی به حقیقت عیبت آن است که با ما به ارادت نه چنانی
❈۴❈
رمقی بیش نمانده‌ست گرفتار غمت را چند مجروح توان داشت بکش تا برهانی
بیش از این صبر ندارم که تو هر دم بر قومی بنشینی و مرا بر سر آتش بنشانی
❈۵❈
گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشد که برانی ز در خویش و دگربار بخوانی
سعدیا گر قدمت راه به پایان نرساند باری اندر طلبش عمر به پایان برسانی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۱۸

تصاویر

کامنت ها

کسرا
2015-07-12T23:47:10
سعدی بزرگ آنقدر دانا و عالم بود ... آنقدر در ادبیات استاد بود و آنقدر واژه بلد بود و زبان نرم و خوشی داشت که اگر 200سال دیگر هم عمر میکرد بازهم به همان کیفیت و قدرت به کارش ادامه میداد و شعر ...شعر که چه عرض کنم.. گوهر برای نسل های بعد به یادگار از خود میگذاشت... شادی روحش فاتحه لطفا...
فرخ مردان
2017-06-18T06:54:08
دوستان،کسی در مورد معنای بیت اول راهنمایی میتونه بکنه؟
فرخ مردان
2017-06-18T07:00:15
حل شد:...و اینهمه(آدمیان صاحب زیبایی) لطفی ندارند ، مگر تو یکنفر سروِ روان.
حمیدرضا
2018-01-29T21:38:36
در بیت ششم بازی ظریف سعدی به صورت مثبت و منفی با «چنانی» جالب است:در بیت اول می‌گوید چنانی = چنان هستی (در حسن همچنان که می‌گویند) و در بیت دوم: نه چنانی = چنان نیستی (در ارادت با ما آنچنان که باید باشی نیستی یا آنطور که صاحب حسن هستی در ارادت با ما نیستی یا در ارادت با ما آنطور که از تو تعریف می‌کنند نیستی)، «به حقیقت» مصرع اول با «به ارادت» مصرع دوم تناسب واژگانی دارد.«حسن» و «عیب» هم در مصرع اول و دوم با هم متناسبند (تضاد دارند).
۷
2018-01-29T21:21:35
زنده باشید.این هم از ویژگی های سخن سعدی است و به احتمال بسیار عمدی تا از مغز خواننده کار بکشد.
حمیدرضا
2018-01-29T21:15:48
@7:ممنون از همراهی و راهنمایی‌های عالمانه شمادر حال که میلی به ایجاد مغایرت با نسخه چاپی ندارم این تعبیر آخری برایم پذیرفتنی‌تر است.
حمیدرضا
2018-01-29T07:54:24
از دوستان در مورد بیت 9 کسی می‌تواند کمک کند؟«گر بمیرد عجب ار شخص و دگر زنده نباشدکه برانی ز در خویش و دگربار بخوانی»جمله با «گر» شروع می‌شود به همین جهت «ار» پیش از «شخص» تکرار همین «اگر» محسوب می‌شود که به نظر من زاید و بی‌معنی است (بدل تصحیح فروغی برای «ار شخص» «آن شخص» آورده که مشکل را در کل حل نمی‌کند).«که» در شروع مصرع دوم را اگر حرف ربط بگیریم (عجیب است که اگر شخص بمیرد دیگر زنده نیست که از در خویش برانی و دگر باز بخوانی!) به نظر من «و» قبل از «دگر» در مصرع اول اضافه است.می‌شود به معنای «چه کسی» گرفت (عجیب است: اگر شخص بمیرد و دیگر زنده نباشد چه کسی را از در خویش برانی و ...)در کل من متوجه معنای بیت نمی‌شوم. نظر دوستان چیست؟
۷
2018-01-29T19:37:23
به نظر من "ار" نیست و یک نقطه کم دارد.بمیرد هم باید نقطه اش پرش کند1-گر نمیرد عجب از شخص و دگر زنده نباشد=عجب از شخص که نمیرد(از دوریی تو) و دگربار زنده نشود2-که برانی ز در خویش و دگربار بخوانی=که تو از خود رانده باشی و دگربار بخوانیعجب از شخص که نمیرد(از دوریی تو) و دگربار زنده نشود که تو از خود رانده باشی و دگربار بخوانیاگر بمیرد درست باشد:عجب از شخص که بمیرد(از دوریی تو) و دگربار زنده نشود که تو از خود رانده باشی و دگربار بخوانی
حمیدرضا
2018-01-29T20:03:05
@7:سپاس از راهنمایی و نظر شمااز حاشیه شما به این نکته رسیدم که قطعات مصرع اول و دوم به شکل مرتب با هم مرتبط است («و» های مصرع اول و دوم به هم مرتبطند) (اگر درست «ار» را «از» بگیریم و درست «بمیرد» را «نمیرد»):1. عجب از شخصی که تو از در خویش برانی اگر نمیرد 2. عجب که او زنده نشود وقتی تو دیگربار می‌خوانیشحالا می‌توانیم «بمیرد» را درست فرض کنیم:باعث تعجب است که تو شخصی را از در خویش برانی (و در نتیجه) بمیرد و دیگر بخوانیش و زنده نشود.باعث تعجب است که شخصی بمیرد و زنده نشود وقتی که تو از در خویش برانیش و دوباره بخوانیش.«عجب از شخص» یعنی آن شخص باعث تعجب است. به نظر من بعید است آن شخص باعث تعجب بشود بلکه نفس این که شخص (نوعی، هر شخصی) در این وضعیت بمیرد و دوباره زنده نشود باعث تعجب است.آیا می‌توانیم «ار» را به از تبدیل نکنیم و «گر» مصرع اول را برای مصرع دوم خرج کنیم:اگر (ار) کسی را از در خویش برانی و دیگر بار بخوانی عجبا اگر شخص بمیرد و باز زنده نشود؟!نزدیک شدم یا کلا بیراه رفتم؟نظر شما چیست؟
۷
2018-01-29T20:23:18
آن وقت باید نیم بیت بیت نخست اینجنین شود: عجب ار شخص گر بمیرد و دگر زنده نباشدکه برانی ز در خویش و دگربار بخوانیکه به نظرم از زبان سعدی دور میشود.به نظرم اگر در نسخه های دیگر به جای "ار" واژه "از" آمده باشد نزدیک به یقین درست همین است.بمیرد و نمیرد هر دو درست است بسته به اینکه این عجب از کجا آغاز و به کجا برسد یکی از دو معنی که نوشتم بدست میدهد.اگر در دیگر نسخه ها فقط بمیرد باشد پس درست همین است.
۷
2018-01-29T21:04:24
اگر خود "ار" درست باشد چنین میشود:عحیب باشد کس را که تو برانی و بمیرد(از دوری تو) دگربار اگر او را بخوانی زنده نشودو "گر" به بخوانی و برانی برمیگردد همانگونه که شما نوشته اید.
بیدل بی نشان
2021-11-11T10:52:15.4631695
خداوندگار ادبیات پارسی
سلام
2022-09-14T04:44:39.4528881
به تصویری که از دیوان قرن دهم جناب سعدی اینجا هست دقت کنید: گر بمیرد دگر آن شخص همی زنده نماند...