گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی

❈۱❈
اگرم حیات بخشی وگرم هلاک خواهی سر بندگی به حکمت بنهم که پادشاهی
من اگر هزار خدمت بکنم گناهکارم تو هزار خون ناحق بکنی و بی گناهی
❈۲❈
به کسی نمی‌توانم که شکایت از تو خوانم همه جانب تو خواهند و تو آن کنی که خواهی
تو به آفتاب مانی ز کمال حسن طلعت که نظر نمی‌تواند که ببیندت کماهی
❈۳❈
من اگر چنان که نهی است نظر به دوست کردن همه عمر توبه کردم که نگردم از مناهی
به خدای اگر به دردم بکشی که برنگردم کسی از تو چون گریزد که تواش گریزگاهی
❈۴❈
منم ای نگار و چشمی که در انتظار رویت همه شب نخفت مسکین و بخفت مرغ و ماهی
و گر این شب درازم بکشد در آرزویت نه عجب که زنده گردم به نسیم صبحگاهی
❈۵❈
غم عشق اگر بکوشم که ز دوستان بپوشم سخنان سوزناکم بدهد بر آن گواهی
خضری چو کلک سعدی همه روز در سیاحت نه عجب گر آب حیوان به درآید از سیاهی

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۶۳۵

تصاویر

کامنت ها

روفیا
2015-09-20T17:40:56
بله سعید خرمی گرامیهمینطور است که میفرمایید .اشاره به درخواست پیامبر از خداوند دارد که تقاضا کرد :رب ارنی الاشیاء کماهیخداوندا اشیا را همانطور که هستند به من نشان بده .
سعید خرمی
2015-09-20T14:38:01
سلام به دوستان به نظر می رسد در بیت چهارم کماهی درست باشد چون سعدی می فرماید :کمال،زیبایی وشکوه تو(معشوق)همانند آفتاب است و به این علت است که،نظر نمی تواند تو را ببیند(آفتاب سرچشمه نور است و چشم قادر به دیدن آن نیست)حال معشوق واقعی خداوند است(چون در بیت اول می فرماید حیات و هلاک ما دست توست و حکم و پادشاهی جهان دست نیز از آن توست ) و : ا... نور السموات والارض چون خداوند سرچشمه تمام نورها است و در اصل نور مطلق است قابل دیدن نیست
دانشجو
2015-08-01T19:55:09
دوستان، "که ماهی" درست است. معنیش هم کاملا مشخص و واضح هست. میگه" تو از زیبایی به قدری درخشانی که دیگران فکر میکنند تو خورشیدی و نمی تونن ببینن که تو ماه هستی". ماه نماد روی زیباست.موفق باشید
فاطمه
2017-01-03T16:55:33
کسی از تو چون گریزد که تواش گریز گاهیخیلی بیت قشنگیه
محسن حیدرزاده جزی
2016-06-20T00:22:51
درست است که ادر این بیت " کماهی " عربی معنی اصلی و قرییب است اما ایهاماً اشاره ای هم به ماه داردبه خصوص که با خورشید تناسب دارد ، علاوه بر این اگر با املای " که ماهی " نوشته شود ، "ماهی " عربی به معنی " این چیست " نیز قابل برداشت است ، دهخدا ذیل " ذوالمعنیین " به تفصیل در باره ی این آرایه بحث کردهو مثال های زیبایی آورده است ؛ آخرین مثال را که با این بیت بی شباهت نیست ، عیناً نقل میکنم :"عماد فقیه گفته :دل عکس رخ خوب تو در آب روان دیدواله شد و فریاد برآورد که ماهی .ازلفظ ماهی چهار معنی حاصل شود اول ماه دوم ماهی سوم ماء استفهامیه چهارم آب فتامل . (آنندراج از مطلع السعدین وارسته .).
محسن گیوی
2014-10-08T18:54:20
کماهی درست است.یعنی آن طور که واقعیت وجودیش هست که واقعیت وجودیش رو که نمیشه دید(با چشم سر) چون پشت هر ذره ای خود اوست (حضرت حق)آفتابی در یکی ذره نهانناگهان آن ذره بگشاید دهانذره ذره گردد افلاک و زمینپیش آن خورشید چون جست از کمینو حضرت محمد (ص) دعاشون این بوده اللهم ارنی الاشیاء کما هی
محسن گیوی
2014-10-08T19:04:45
من اگر چنان که نهیست نظر به دوست کردنهمه عمر توبه کردم که نگردم از مناهییا بگردم از مناهی، که البته هر دوش درسته یعنی اینکه روی از مناهی و منهیات بر نگردانم به قول استاد : عشق ارگنه است و جرم من فریادیک عمر الهیا، خطا کردمیعنی من یه عمر عاشقی کردم اگر این گناه دیگه هرچی دوست دارید بنویسید و مولانا میگه زهی گناه که کفراست توبه کردن ازاو
محمود رضا نعمتیان
2013-06-04T23:19:59
در بیت چهارم مصراع دوم "که ماهی" باید به "کماهی"اسلاح شودکماهی کلمه عربیست به معنی "همانطور که هست"یعنی آنقدر مثل آفتاب نورانی هستی که چشم نمیتواند که آنگونه که هستی تو را ببیند.درنسخه مرحوم فروغی هم همینگونه است.
امانی
2018-09-13T21:09:38
نه شود نصیب دشمن که شود هلاک تیغتسر دوستان سلامت که تو خنجر آزماییمن در نسخه های که در سایت های اردو خواندم و همچنین خوانندگان قوالی هندوستان ای بیت را هم دیدم
نگین
2021-08-04T13:08:05.1408063
سلام  بنده متوجه بیت آخر نمیشوم  سپاسگزارم از دوستان اگر راهنمایی بفرمایند
محمد رمضانی
2022-06-21T01:25:04.0957706
خضر نام پیامبری است که به وسیله آب حیات عمر جاودانه گرفت و روزانه دور زمین میچرخد و به درماندگان یاری میرساند  در مصرع اول سعدی قلم خود را به خضر تشبیه کرده و در مصرع دوم میفرماید که عجیب است که آب حیات از سیاهی جوهر بیرون آید