گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:شراب از دست خوبان سلسبیلست و گر خود خون میخواران سبیلست

❈۱❈
شراب از دست خوبان سلسبیلست و گر خود خون میخواران سبیلست
نمی‌دانم رطب را چاشنی چیست همی‌بینم که خرما بر نخیلست
❈۲❈
نه وسمست آن به دلبندی خضیبست نه سرمست آن به جادویی کحیلست
سرانگشتان صاحب دل فریبش نه در حنا که در خون قتیلست
❈۳❈
الا ای کاروان محمل برانید که ما را بند بر پای رحیلست
هر آن شب در فراق روی لیلی که بر مجنون رود لیلی طویلست
❈۴❈
کمندش می‌دواند پای مشتاق بیابان را نپرسد چند میلست
چو مور افتان و خیزان رفت باید و گر خود ره به زیر پای پیلست
❈۵❈
حبیب آن جا که دستی برفشاند محب ار سر نیفشاند بخیلست
ز ما گر طاعت آید شرمساریم و ز ایشان گر قبیح آید جمیلست
❈۶❈
بدیل دوستان گیرند و یاران ولیکن شاهد ما بی‌بدیلست
سخن بیرون مگوی از عشق سعدی سخن عشقست و دیگر قال و قیلست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۴

تصاویر

کامنت ها

وشایق
2015-09-12T22:28:04
با سلام ( بدیل دوستان گیرند و یاران ولیکن شاهد ما بی بدیل است ) بسم الله الرحمان الرحیم قل هو الله احد الله الصمد لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد
سید احمد میرهاشمی
2011-02-15T11:23:32
با درود و سپاس از گردانندگان تارنمای تاریخ مابه نظرم بیت زیر دارای اشکال در وزن استحبیب آن جا که دستی برفشاندمحب ار سر نیفشاند بخیلستلطفا در صورت امکان اصلاح شود
فاطمه زندی
2022-09-14T13:23:35.2333414
  ۱-خوبان:جمع خوب،زیبارویان/سلسبیل:نام چشمه ای است در بهشت که فقط یک بار در قرآن آیه ی ۱٨ سوره ی انسان(۷۶)به کار رفته است:عَینا فیها تُسمّی سَلسبیلاً،از شمه ای که آن را سلسبیل می گویند. سبیل:راه و طریق/سبیل بودن:رایگان بودن جناس زاید:سلسبیل،سبیل/جناس مطرّف:خوب خون معنی: اگر زیبارویان شراب دهند،مثل آب چشمه ی بهشتی است؛حتی اگربرای نوشیدنش خون نوشندگان آن رایگان باشد و ریخته شود،آن شراب به جان می ارزد.   ۲:رطب:رمای تر و تازه/چاشنی:مزه/نخیل:نخل و درخت خرما استعاره ی مصرّحه:رطب(لب معشوق)/کنایه:خرما بر نخیل بودن(دور از دسترس بودن) تناسب:رطب ،خرما،نخیل. معنی:من مزه ی رطب(لب شیرین یار)را نمی دانم،فقط می بینم که لبان شیرین بر بلندای نخل قامت او قرار دارد و دست یافتن بر آن دشوار است. ۳:وسمه:۵۲/۲ دلبندی:دلبری و دلکشی/خضیب:ممال خضاب،رنگ کردن با حنا و گلگونه/سرمه:مادّه ای است سیاه رنگ که سبب ازدیاد نور چشم و زیبایی است،توتیا/ کحیل:چشم سرمه کشیده،مکحول تناسب:وسمه،خضیب،سرمه،کُحل. معنی:آن چیزی که ابروان را بدان آراسته ای وسمه نیست؛بلکه خضابی است که بدآن دل می بری و آنچه بر چشمان کشیده ای سرمه نیست؛بلکه چشمان سرمه کشیده و فریبنده ی توست.   ۴.حنا:گیاهی که دارای برگ معروفی است که بدآن رنگ کنند. تشبیه مضمر:حنّا به خون مانند شده است. معنی:آن سرانگشتانی که دل از کف صاحبدلان می رباید،به حنا آراسته نیست؛بلکه با خون کشتگان سرخ شده است.   ۵.الا حرف تنبیه است برای آگاهی،هان/محمل:کجاوه،هودج/ رحیل:کوچ و رفتن. استعاره ی مکنیّه:پای رحیل معنی:هان ای کاروانیان،کجاوه ی یار را به حرکت در آورید! زیرا بند ما بر پای کوچ و رفتن کاروان بسته شده است. چون ماکشیده می شویم،پس محمل را هم برانید تا از وی جدا نمانیم.   ۶.لیلی و مجنون-> ۷/۱۰ جناس مرکب:لیلی(بسیط)لیلی(مرکّب از لیلی +ی)تلمیح:به داستان لیلی و مجنون معنی:هر شبی که در جدایی از روی لیلی بر مجنون بگذرد،شب درازی خواهد بود.   ۷.مشتاق:عاشق و شیفته /میل:واحد مسافت،مناره و نشانه ای که در راه می گذاشتند تا کاروان ها راه خود را گم نکنند.هر سه میل برابر با یک فرسخ بوده است.(لغت نامه) معنی:کمند معشوق،پای عاشق را به بند کشیده و می دواند.دلداده ی شیفته فقط به دنبال معشوق می رود و نمی پرسد که مسافت بیابان چند میل است.   ٨.تشبیه:رهرو راه عشق به مور مانند شده است/ تضادّ معنوی:مور،پیل/ تضاد:افتان و خیزان/ کنایه:افتان و خیزان(به سختی راه رفتن). معنی:در راه معشوق باید مثل مور،افتان و خیزان ره سپرد؛هرچند این راه بر زیر پای پیل و احتمال خطرِ درهم نوردیده شدن،وجود داشته باشد. جناس اشتقاق:حبیب ، محبّ. معنی:در جایی که دوست اشارتی کند،اگر عاشق جان نثار نکند،بخل ورزیده است.   ۱۰. طاعت:اطاعت و فرمانبرداری/ قبیح:کار زشت/جمیل:زیبا و پسندیده.   معنی:اگر ما سر بر خط فرمان خوبان داشته باشیم،ازاز عمل خویش شرمساریم؛اما اگر خوبان کار ناروایی انجام دهند،آن را زیبا و پسندیده می دانیم.   ۱۱.بدیل:مثل و مانند نوعی ردّالصّدر علی العجز:بدیل  معنی:برای دوستان و یاران بدلی می توان در نظر گرفت؛امّا محبوب زیبای ما نظیری ندارد و بی همتاست.   ۱۲.قال و قیل:سر و صدا و هیاهو. آرایه ی تکرار:سخن/جناس لاحق:قال،قیل.  معنی:ای سعدی،جز سخن عشق سخنی به میان میاور؛زیرا سخن فقط سخن عشق است و سخنان دیگر سر و صدا و هیاهویی بیش نیست. منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .