گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:این باد بهار بوستان است یا بوی وصال دوستان است

❈۱❈
این باد بهار بوستان است یا بوی وصال دوستان است
دل می‌برد این خط نگارین گویی خط روی دلستان است
❈۲❈
ای مرغ به دام دل گرفتار بازآی که وقت آشیان است
شب‌ها من و شمع می‌گدازیم این است که سوز من نهان است
❈۳❈
گوشم همه روز از انتظارت بر راه و نظر بر آستان است
ور بانگ مؤذنی میاید گویم که درای کاروان است
❈۴❈
با آن همه دشمنی که کردی بازآی که دوستی همان است
با قوت بازوان عشقت سرپنجهٔ صبر ناتوان است
❈۵❈
بیزاری دوستان دمساز تفریق میان جسم و جان است
نالیدن دردناک سعدی بر دعوی دوستی بیان است
❈۶❈
آتش به نی قلم درانداخت وین حبر که می‌رود دخان است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۷۹

تصاویر

کامنت ها

شایق
2015-10-02T16:03:02
با سلام عاشق یک لحظه از یاد معشوق غافل نیست و همیشه منتظر ورود معشوق است تا کی از در در اید و بر شهر دل حکمرانی کند
نگین شکروی
2009-09-09T17:55:28
بادرودوسپاس فراواندرمصراع اول بیت ششم"موذنی" صحیح است---پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مهران ش
2010-04-30T15:33:09
بیت آخر:آتش به نی و قلم درانداخت---پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است، تغییر ندادیم.
مهران
2010-03-04T08:40:40
با سلاممصرع اول بیت ششم:برآید درسته نه می آید.میآید که کلا غلطه چون وزنو به هم میزنه---پاسخ: با تشکر، متن مطابق تصحیح فروغی است البته این تصحیح پیشنهاد شما را در حاشیه (نقل از نسخه بدل) آورده است: تغییر ندادیم.
محسن.۲
2018-11-08T23:27:37
آتش به نی قلم درانداختوین حبر که می‌رود دخان استنالیدن سعدی چنان آتشی به دل قلم انداخت که این سیاهی از همان دود آتش دل است
۷
2018-11-08T14:53:41
آتش به نی قلم درانداختوین حبر که می‌رود دخان استسوز دلم در قلم نی(کلام) من جاری است و مرکبش دود آن است.دود دلم را با قلم نی و مرکب(نوشتن) مینشانم.صبوری از قلم آموز
شاید آدم
2018-11-08T20:37:00
جالبه استاد سون از خود شعر سخت تر معنی کردیمن نمی دونستم دود به جا اینکه بالا بره پایین میره شما میگی نی آتیش گرفته دوات هم دوده پ با این حساب یا دود به جا اینکه بره بالا پایین می رفت یا سعدی نی و سرته می گرفته
حنا
2018-03-11T00:11:26
شایق باهات موافقم. عاشقا معنای انتظار رو می دونن فقط.
مهدی
2018-04-20T08:46:39
وین حبر میرود دخان است معنی و تفسیر دقیقش چی میشه
فاطمه زندی
2022-09-04T19:55:57.1381308
غزل ۷۹ سعدی  وزن : مفعول مفاعلن مفاعیل  بیت اول  این باد بهار بوستان است یا بوی وصال دوستان است ۱_آیا این نسیم باد بهاری است که از جانب بوستان می وزد؟ یا بوی خوش رسیدن به دوستان است ؟ [بهار: شکوفه های تازه و نو رُسته ، گل درخت نارنج و نوعی گل گاو چشم و اقحوان اصغر است، بستان افروز که آن را تاج خروس گویند که گلی است سرخ رنگ و به عنوان گل زینتی نیز در باغ ها کاشته می شود .] بیت دوم    دل می‌برد این خط نگارین گویی خط روی دلستان است ۲_ این نوشتهء زیبا آدمی را مجذوب خود می سازد ، گویی مثل موهای تازه رُسته بر روی گونه های معشوق است . [ خط (اول) : دست خط و نوشته و (دوم ) : موهای تازه رُسته ای که گرد رخسار خوب رویان بر آمده باشد / نگارین : زیبا / کنایه : دل بردن (شیفته و بی قرار کردن ). بیت سوم  ای مرغ به دام دل گرفتار بازآی که وقت آشیان است ۳_ای پرنده ء گرفتار ِ دل باز گرد که هنگام باز گشتن به آشیانه و رسیدن به آرامش است  [جناس لاحق : ای ، آی / تناسب مرغ ،گرفتار ، آشیان /استعاره ء مصرّحه : مرغ : ( عاشق )  بیت چهارم  شب‌ها من و شمع می‌گدازیم این است که سوز من نهان است ۴_ من و شمع شب ها در سوز و گدازیم ؛ با این تفاوت که سوز شمع آشکار و سوز درون من پنهان است . [گداختن : ذوب شدن ./کنایه : گداختن (لاغر شدن )] بیت پنجم  گوشم همه روز از انتظارت بر راه و نظر بر آستان است ۵_ همه روزه در انتظار خبری که از تو رسد ،گوشم به راه و چشمم بر آستانت دوخته شده است. [نظر : نگاه / آستان : درگاه و پیشگاه /کنایه : گوش به راا و نظر بر آستان بودن (انتظار کشیدن ).] بیت ششم  ور بانگ مؤذنی میاید (بر آید ) گویم که درای کاروان است ۶_ انچنان در انتظارت به سر می برم که اگر موذنی اذان گوید ، صدای زنگ کاروان می پندارم . [موذن : اذان گو / درای : زنگی که بر شتر بندند ./تشبیه : بانگ موذن به درای کاروان مانند شده است /] بیت هفتم  با آن همه دشمنی که کردی بازآی که دوستی همان است ۷_ با وجود آنکه برمن دشمنی های بسیار روا داشتی ، باز گرد زیرا دوستی من با تو همان دوستی پیشین است. [تضاد : دشمنی ،دوستی  بیت هشتم  با قوت بازوان عشقت سرپنجهٔ صبر ناتوان است ۸_ سر پنجهء صبر و شکیبایی در برابر نیروی بازوان عشق تاب مقاومت ندارند. [استعاره ء مکنیه : بازوان عشق ، سر پنجه ء صبر ] بیت نهم  بیزاری دوستان دمساز تفریق میان جسم و جان است ۹_ بی میلی دوستان موافق از یکدیگر همانند جدایی میان تن و روان است . [دمساز : موافق و هم راز /تفریق : فاصله و جدایی .] بیت دهم  نالیدن دردناک سعدی بر دعوی دوستی بیان است ۱۰_ این که سعدی دردمندانه می نالد، ناله های او بیانگر عشق و دوستی است . [دعوی: ممال دعوا ، ادعا / بیان : دلیل و اثبات .] بیت یازدهم  آتش به نی قلم درانداخت وین حبر که می‌رود دخان است ۱۱_نالیدن سعدی نی قلم را سوزاند و این مرکبی که بر کاغذ نقش می بندد ، دود نی قلم است که در اثر ناله سعدی دل سوخته به وجود آمده است . [حبر : سیاهی و دوده ، مرکب /دخان : دود.] منبع : شرح غزلهای سعدی  دکتر محمدرضا برزگر خالقی  دکتر تورج عقدایی  سعدی : به چه کار آیدت ز گُل طبقی ؟ از گلستان ِ ما بِبَر طبقی  شاد و تندرست باشید .