گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصا...

بر بالین تربت یحیی پیغامبر علیه السلام معتکف بودم در جامع دمشق که یکی از ملوک عرب که به بی انصافی منسوب بود اتفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست
درویش و غنی بنده این خاک درند
و آنان که غنی ترند محتاج ترند
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشان است و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب اندیشناکم. گفتمش بر رعیت ضعیف رحمت کن تا از دشمن قوی زحمت نبینی.
❈۱❈
به بازوان توانا و قوت سر دست خطاست پنجه مسکین ناتوان بشکست
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست
❈۲❈
هر آن که تخم بدی کشت و چشم نیکی داشت دماغ بیهده پخت و خیال باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و داد خلق بده وگر تو می‌ندهی داد روز دادی هست
❈۳❈
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
❈۴❈
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی

فایل صوتی گلستان حکایت شمارهٔ ۱۰

تصاویر

کامنت ها

علی
2015-10-10T14:15:10
از آنجا که عضو جزئی از پیکر است و اعضا عضوی از هم نیستند برای مثال سر عضوی از بدن،دست عضوی از بدن... است ولی سر عضوی از دست نیست.به عبارتی مراد "نسبت جزء به کل" ب (قطره به دریا) بوده:بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند
کورش عمران
2015-10-18T12:57:18
با سلام من معمولا به نسخه فروغی یا غیره استناد نمیکنم یه کم فکر میکنم...! دوستان , واسه فهمیدن این شعر کافی شعرو از انتها بخونید,حرف محنت,درد ورنج انسانه,برای مسایل روحی انسان میتونه شریک همنوع خودش بشه,نه درد جسمانی,,بنی آدم چطور میتونن اعضای هم باشن,ولی میتونن شریک درد و غم هم بشن,اینکه هم بگید منظور جهان مادی نیست و این حرفا باس بگم اتفاقا غرض دقیقا نوع رابطه انسان ها تو همین دنیاس,داره یه ملوک عرب رو نصیحت میکنه,پس به عرفان ربطی نداره,ایضا سعدی استاد غزل و شعر عاشقانه س , در واقع کمال روابط انسانی عشق و عاطفه و دوست داشتنه و بس! پس بنی آدم اعضای یک پیکرند...بیاین عاشق هم باشیم همدیگرو دوست بداریم و بهم احترام بگذاریم,کوچیک شما عمران
کامران
2015-01-26T23:54:10
بنام خدابا دعای خیر برای روح سعدی رحمت الله علیه1 - حکایت مالک بی انصاف که علت سرودن این اشعار است با معنی اشعار وفق دارد2- اما سبک و وزن 3 بیت آخر: که با بنی آدم اعضای یکدیگرند شروع میشودبا 4 بیت اول که با :به بازوان توانا و قوت سر دستشروع میشود همخوانی ندارد. چون اگر دقت کنیدتن و شیوه به طور ناگهانی عوض میشود. که این عادی نیست بر حسب تجربه شخصی سرودن شعر و آنچه نوشته اند شاعر هنگامی که در حال و هوای سرودن است معمولا ابیاتی که به ذهنش خطور میکنند مشابه و هم وزنند. لذا وقتی تغییر ناگهانی مشاهده می کنیم این اغلب حاکی از تفاوت زمانی است. چون شاعر در حال و هوای دیگری آن قسمت را سروده.در نتیجه احتمال دارد که:1. یا 3 بیت آخر مدتی بعد از 4 بیت اول سروده شدند و یا اینکه1. کلا در اثر خطای نویسنده (راوی) جزو این حکایت آورده شده.خدا عالم است.
دکتر ترابی
2014-11-04T18:44:05
شمس بسیار گرامی: سپاس فراوان که گستاخی این کمترین را بخشوده اید.حکیم توس بزرگترین ایرانی تاریخ قدیمی تراز تاریخ میهنمان است ، هرگونه که بخوانیم از شکوه این زیباترین سرآغاز چیزی کاسته نمی شود.تندرست و شادکام بوید ، دوستی سرکار (اگر شایسته باشم )برای من نیز غنیمتی بزرگ است.
ضیاءالدین
2014-11-03T11:59:11
حضرت شیخ سعدی حقیقت خلقت آدم را وزیستن در دراین کره زمین را باموفقیت واقعا بشکل بسیار عالی ازاحکام الهی ګفته است.روحش شاد باد
احمد قاسمی
2014-12-13T21:14:05
با عرض سلام و احترام به همه بزرگوارندر مورد این شعر چند سوال و یک نتیجه‌گیری کوتاه به نظرم می‌رسد. تا چه قبول افتد و چه در نظر آید:اگر فرضاً دندانتان درد بگیرد آیا پایتان یا چشمتان بی‌قرار می‌شود؟ اگر چشمتان درد بگیرد آیا دستتان بی‌قرار می‌شود؟ اگر دل درد بگیرید گوشتان بی‌قرار می‌شود؟آن چه عضوی است که اگر هر یک از اعضا منفرداً درد بگیرد، آن عضو بی‌قرار می‌شود؟البته به نظرم باید قبل از ورود به بحث معنای بی‌قراری را بدانیم ولی گمان می‌کنم همة ما با توجه به مضمون شعر یک قدر متیقنی از آن را ذهن خود داریم.در این تشبیه تک تک انسانها در قبال تک تک انسانهای دیگر (یک دیگر) حکم آن عضو را دارند. لذا گمان می کنم «یک دیگر» بیشتر مفید این معنا باشد تا «یک پیکر».
shahrzad
2016-09-01T02:24:16
آن گه مرا گفت از آن جا که همت درویشانست و صدق معاملت ایشان خاطری همراه من کنندخاطری همراه من کنید درست می باشد
محمدرضا
2016-09-12T00:39:18
با توجه به معنای ابیات قبل و بعد از کجا معلوم منظور حضرت سعدی از اعضای یکدیگر همین پیوند اعضای رایج این روزگاران نبوده باشد؟!
اردشیر
2016-07-02T14:11:13
از آنجایی که مضمون شعر درباره اعضا و جوارح و همچنین بدن انسان است و مثال شاعر و تصویرگریش درباره رنجش و درد از اندام انسان وام گرفته " پیکر" صحیح است و در نسخ قدیم هم پیکر قید شده است . یک بار با این رویکرد شعر را بخوانید حتما موافق خواهید بود که :بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
نیما
2017-01-08T06:11:32
روی "صفحه طلایی وویجر" که ناسا در سال 1977 به فضا پرتاب کرد ، "یک پیکرند" گفته شدهمتن اصلی پیام که به زبان فارسی و به صورت صوتی ارسال شده بدین شرح است : درود بر ساکنین ماوراء آسمان‌ها، بنی‌آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند. چون عضوی به‌درد آورد روزگار، دگر عضوها را نماند قرار.منبع : پیوند به وبگاه بیرونیپیوند به وبگاه بیرونی
یاسر
2016-06-08T04:26:23
با سلام بدون شک اعضای یک پیکرند صحیح می باشد در قران انسان را بنی ادم خطاب کرده و مفهوم و منظور "آدم " کاملا با واژه ا"نسان" متفاوت است. در سوره بقره امده است: ای" آدم " آزمایش بده و در جابی دیگر قران آمده است من "یک "خلیفه در روی زمین گذاشته ام!! اگر منظور از یک خلیفه یک انسان باشد چرا در ایه دیگر خداوند فرمونده انا بشر مثلکم!؟؟ در واقع خداوند با این آیه میگوید هیچ انسانی بالاتر از انسان دیگر نیست!! ماذا بر اینکه بشر تا کنون انبیا بسیاری به خود دیده!!! پس نمیتوان گفت منظور بک انسان بوده!!! تا اینجا شاید توانسته باشم انسان و ادم را بصورت نوع اشاره خداوند به انها از یکدیگر جدا کنمپس منظور از بنی ادم تک تک ما انسانهایی هستیم ک با وحدت، تن واحده را شکل میدهیم و همان یک خلیفه ایی ک خداوند فرمود را ارج مینهیم. بنی آدم اعضای یک پیکرند = هر یک از انسانها یک سلول این تن واحده هستیم (که متاسفانه بدلیل ناآگاهی خودمان را جدا از هم میبینیم )
امین
2012-07-25T08:53:59
به تناسب مراعات نظیر "اعضا"به نظر واژه"پیکرند"منطقی تر میرسد. و اینکه سعدی سر و بدن بودن را به کسی منسوب نکرده بلکه فقط نظر به پیوستگی اعضا داشته
حاجیان برنجستانکی
2012-10-11T13:30:56
بی شک (( اعضای یک پیکرند )) رسته. در واقع این مصرع به یکپارچگیه نظام هستی و جامعه انسانی اشاره داره.
احد
2012-01-17T15:51:09
منسوب یا منصوب؟
رسته
2012-01-18T14:28:18
به بی انصافی منسوب بودمنسوب = نسبت داده شدهمنصوب = نصب شده منسوب درست است
متین
2013-02-15T11:29:14
مطمئن هستم این شعر درست است:بنی آدم اعضای یک پیکرند *** که در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به درد آورد روزگار *** دگر عضو ها را نماند قرارتوکز محنت دیگران بی غمی*** نشاید که نامت دهند آدمی
رسته
2011-03-07T05:37:40
این بیت به شکل تک بیت در امثال به کار می‌رود و بسیار و مکرر این سؤال پیش می‌آید که کدام یک درست است:بنی آدم اعضای یک دیگرند و یا اعضای یک پیکرند؟ اگر سابقه ی تاریخی این نگرش را دنبال بکنیم قدیمی ترین نوشته ی تاریخی این نگرش اعضای یک پیکر و به اصطلاح امروزی اعضای یک ارگانیسم را عنوان کرده است ارسطو است. هیچ بعید نیست که در دانشگاه نظامیه ی بغداد که سعدی دانش آموخته ی آنجا بوده است آثار ارسطو هم تدریس می‌شده است. ولی اگر انصاف بدهیم سعدی چیزی غیر از ارسطو گفته است. و آن گوهر انسان است و نه پیکر اجتماعی او.در نگرش درویشان و صوفیان اسلامی – ایرانی انسان از گوهری دیگر است، این گوهر که مکرر در مکرر در منابع اسلامی ذکر شده است، هم چنین در آثار پهلوی هم آن را می‌بینیم ، چه در آثار دینی اوستایی ( گاثا ها) و چه در آثار حقوقی پهلوی ( خت گهر در کتاب هزار رای)آن را می یابیم و هم چنین در آثار فلسفی اسماعیلیه به آن بر می‌خوریم همچنین در شاهنامه آن را می بینیم. هم چنین در سر تاسر گلستان مقام درویش بالاتر از شاهان است. درویش است که شمشیر سخن را توی کله ی شاهان می زند و آنان را به راه می آورد، این شاه نیست که سر این پیکر باشد و همه ی اعضا تابع او باشند. اگر این چنین بود خود این داستان به طنز می‌ماند( خود داستان را بخوانید) . این درویش است که انسان‌ها به گوهر خود می‌خواند و نه شاه. مثال طبقاتی بنی آدم اعضای یک پیکرند چیز جدیدی نبوده است که سعدی آن را کشف کرده باشد بلکه همچنان که در بالا گفته شد در محافل دانش از دوره های یونانی هم رایج بوده است. آنچه سعدی می‌گوید گوهر انسان است. حیوانات هم اجتماع دارند و پیکر های اجتماعی دارند. ولی گوهر انسان بالاتر از صورت‌ و پیکر اجتماعی اوست و در عرفان ایرانی اسلامی گوهر انسانی است که بالاترین است و اندیشه بر حول آن می‌چرخد، صورت و پیکر همه در مراتب وجود پایین‌تر از گوهر انسان هستند و طبیعی است که سعدی به زبان عرفان سخن بگوید و نگرش یونانی را به کار نبرد.
رضا
2010-08-05T15:37:18
آیابنی آدم اعضای یک گوهرند درست است یا اعضای یکدیگرند.---پاسخ: در گلستان سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی «یکدیگرند» آمده.
ساسان
2010-08-06T18:41:33
آیا بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند درست نیست؟
هادی
2010-08-30T16:42:39
از لحاظ منطقی باید بنی آدم اعضای یک پیکرند صحیح تر باشد و از طرفی این مصراع بر اساس حدیث :الناس کالجسد الواحد اذا اشتکی منه عضو تداعی له سائر الحسد بالسهروالحمی. است و باتین آن بشرخ زیر است :munous anuous in corporem sano است.با تشکر فراوان از این سایت بسیار ارزنده شما . از ایزد متعال موفقیت و بهروزی شما از ایزد متعال مسئلت مینمایم .هادی
بنی آدم
2014-04-14T07:40:13
به نام خدابنی آدم در اصل یک پیکرند و حتی نمی توان گفت اعضای یک پیکر یا اعضای یکدیگر همان طور که تریلیونها سلول بدن ما در کل وجود ما یکی هستند همه اعضای بنی آدم (بشریت و سایر اجزاء و ارکان هستی)نیز یک پیکرند که آن یک پیکر آدم نام دارد . به همین جهت در بیت اشاره شده چوعضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار همانطور که وقتی مثلا دندان ما در می گیرد سایر اجزای بدن هم از این درد رنج می کشند. در پایان فرمودند تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی که منظور این است که کسی که از درد دیگران غافل است و متوجه درد دیگران نیست یعنی اینکه از این پیکر واحد(آدم )جداست به همین دلیل فرمودند نشاید که نامت نهند آدمی مثل وقتی که دندان ما کشیده شده باشد و جدا از ما باشد دیگر درد دیگر اجزا را متوجه نیست و در عین حال خودش هم دیگر جزء پیکر آدم نیست پس آدم نیست(نشاید که نامت نهند آدمی)آدم : کل جهان هستیانسان در صورت ارتباط با کل هستی:آدمارتباط با خدا: ارتباط و هم فاز شدن با کل هستی
امین کیخا
2014-04-14T08:58:51
بنی آدم بسیار زیبا نوشتید ولی خدا را که این همفاز شدن را می بایست می زدودید ! هماهنگ شدن و همراهی و همپایی و همپویی و ......بود ولی رویهمرفته نگاه بلندتان مانع از خرده گیری از شما می شود خاک پای توییم برادر
عبدی
2014-04-08T23:01:01
آیا کسی عکسی از نوشته استاد سعدی ( بنی آدم ...)بر سردر سازمان ملل سراغ داره ؟ ظاهرا می گن نیست !اگر متن انگلیسیش هم بود سپاسگذارم
دکتر ترابی
2014-10-28T17:23:42
باسلام و پوزش از استادان که بر خوانش نادرست نخستین بیت شاه نامه ها ( شاهنامه)پافشاری میکنند استدعا دارم اگر در دانش استاد خانلری که فعل پیشوندی برگذشتن را در تاریخ زبان فارسی آورده و معنا فرموده است، شک دارندبه لغت نامه علامه دهخدا مراجعه فرمایند تا شواهد بسیاراز این فعل را بیابند از حکیم توس و سعدی و ناصر خسرو و.....و نیز صورت منفی آنرا در بیت :مراورا همه پاک فرمان بریدز گفتار گودرز ، برمگذرید.مگر اینکه این دوستان خویش برتر از این بزرگان می انگارند.که به قرار دور هم نمی نماید.
محمد
2014-07-11T14:24:58
به نظرم با توجه به قران دانی سعدی و تکرار این مطلب در قران که افراد بعضکم من بعض هستند(195 ال عمران) وآیه اول سوره نسا شعر چنین است بنی آدم ابعاض یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
کورش
2014-07-25T12:10:26
"بنی آدم اعضای یکدیگرند"ولیکن چوحیوان به هم میپرند"چو عضوی به درد آوردروزگار"برای تماشا هر عضوی کنار"تو کز محنت دیگران بی غمی"نداری بخاری کم از شلغمیشعارت مرا کی به وجد آورد؟فقط قلب مارا به درد آوردز جایت تکانی بخور ای بشربرای خدا و من در به درترحم کنی گر به حالم چه سود؟قدم نه برای نجاتم تو زودشعار تو کی شد مثال سپرکه آتش نبارد به جان و به سرفقط حرف مفت از ترحم مزندم از مردی و حق مردم مزنکورش
شنایش
2013-06-26T16:07:48
یحیی نبی پسر خال عیسی ع روح الله یکی از پیامبر ان بلند پایه در قران کریم است و یک إعجاز لغتی در مورد ایشان امده است در قران گفته سید و نبی و حصورا و این لغت حصور خیلی زیبنده است چنانچه می دانیم یحیی همسر نداشته است و با امدن لغت حصور یعنی منحصر مانده در میان مردان و امیخته نشده با زنان هم ذکری از شرح حال این مرد مبارک شده است هم با اشکار نگفتن موضوع ازدواج نکردن او از مجرد ماندن حمایت نشده است و این ویژگی إعجاز لغتی قران است . سلام بریحیی نبی . شهید حقیقت
امین کیخا
2013-06-26T16:10:48
بیهوده از هوده به معنی حق و به معنی ناحق است ولی فعل بیهودن یعنی نیمسوز کردن هیزم و مانند ان
شنایش
2013-06-26T14:58:34
رسته جان مثل همیشه شکر می فشانی بیفزایم که در اسلام وتصوف بخصوص انسان نمونه عالم است وإنسان به جهان می ماند و هردو راه نیک وبد را میداند و این شکوهمندی و فرهمندی انسان است .نگاه مزدیسنا نیز همچنین است روان انسان را چون هرمز میدانند و هوش و ویر و اهو و جان و خرد فروزگان یا امشاسپندان شکوهمند او هستند ( اهو ذهن و ویر یعنی حافظه) اینجا همخوانی زیبایی بین أدیان دیده می شود در نوشته های به زبان انگلیسی هم انسان را microcosmus یا کیهان کوچک می دانند . با درود
کیوان هاشم
2013-05-03T14:28:15
"بنی آدم اعضای یک دیگرند" درست است زیرا شاعر گرانقدر منظورش اعضای بدن نبوده بلکه منظورش همان روح اقدس خداوندی است که همه ما از اوئیم و بسوی او باز میگردیم برای اثبات این منظور میبینیم که در مصرع دوم میگوید " که در آفرینش ز یک گوهرند" درواقع اگر "یک" و "دیگر" جدا نوشته شوند صحیحتر است.
صدرا
2013-11-22T12:45:21
دوستان، نسخه ی تصحیح شده مرحوم فروغی اشاره ای به یک پیکرند نداره...حتی نسخ بدل و متفاوت از شیخ اجل اشاره ای به یک پیکر نداره...نمی خوام تخصصی بحث کنم که گنگ باشه خیلی ساده میگم، در این بیت عضو به معنی عضو بدن نیست که بخواهیم پیکر رو به جای یکدیگر معنی کنیم، چرا که یک گروه بزرگ شامل اعضاست، گروه ارتش اعضایی دارد، گروه بنی آدم اعضای داراند.اینها اعضای یک دیگر هستند، دیگر عطف به ماسبق بنی آدم دارد.مصراع بعدی کاملا به تفکیک و وحدت اشاره داره، که در آفرینش ( آنها محذوف) نشان تفکیک، یک گوهر نشان وحدت...در قرون 6 و 7 و 8 بحث وحدت وجود در اشعار موج میزنه، کلمه ی پیکر به شدت نا همگونه، و جدای از اینها، پیکر در هیچ نسخه ای ضبط نشده و این زاده ی ذهن خلاق بعضی از ما هاست!!!در مورد کامنت دوستم که در شعر فردوسی کلمه ی {بر} رو معنی کرده باید اشاره کنم که بر معنای مستقلی در شعر شعرای قرن 4 و 5 نداره، مثل {مر} این ویژگی سبکی شعر فردوسی است و معنا قائل شدن برای این ویژگی های سبکی اشتباهه محضه...
محسن
2020-01-14T20:04:04
درود . شاخص ترین سبک سعدی ، از دیدگاه من کنایه تشبیه هست و بنی آدم اعضای یک پیکرند درست می باشد ، بسیاری از عارفان، جهان را به بدن انسانی تشبیه میکنند که هر شخص سلولهای وجودی آن پیکر و اندام ها را تشکیل می دهد .همانگونه که در بیت دیگر تشبیه میکند که چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار یعنی به بدن و پیکر انسان تشبیه میشه .
حمیدرضا
2019-12-05T09:35:03
تصویر زیر شامل برش نقل مصرع «بنی‌آدم اعضای ...» در نسخه‌های خطی در دسترس از طریق گنجینهٔ تاریخ ما است. تعدادی از نسخه‌ها این قطعه را کلا ندارند و در دو نسخه بعدا در حاشیه کسی آن را اضافه کرده.اما به طور مشخص در همهٔ آنهایی که قطعه نقل شده متفقا «بنی آدم اعضای یکدیگرند» آمده و نه چیز دیگر:
بابک فاضلی دلشاد
2020-04-12T01:22:19
سلام به همه دوستانلطفا به حاشیه نرید ، لپ مطلب مهم است ونکته مهم این سخن،گوهر است. که ما همه از گوهر خداوند هستیم و همیشه و همه جا باید یار همدیگر باشیم با هر زبان و مذهب و قومیت، همین. هر کسی به قدر فهمش چیزی یاد بگیره و به راحش ادامه بده ...ما مثل الماسی هستیم که خرد شده و هر وقت یه تیکه و جمع شدیم و به اتحاد رسیدیم دیگه کار تمومه . راز هستی تو همین سه بیت خلاصه شده
امیر موسوی
2020-04-18T08:04:58
شاعر منظور خود. را به مخاطب رسانده ، به نظر بنده بحث در مورد جزییات ما رو از منظور اصلی شاعر دور می‌کنه و این موضوعی که مد نظرم هست جدا از اینکه کدام نگارش صحیح است، و متاسفانه در سالهای سال این مشکل مباحثه بر سر اینکه کدام نگارش درسته حتی در سایر متون هم مشهوده و مارو وارد دور باطل می‌کنه و وقت و انرژی زیادی از ما میگیره که این انرژی میتونه در جای بهتری مصرف بشه پس دوستان بهتر نیست یک نگارش رو بپذیریم و اگر هم نظری داریم در مورد منظور اصلی شاعر باشه!! یعنی مفهوم انسانیت و ظلم نکردن و دیگر موضوعات مورد نظر این شعر. امیدوارم منظورم رو رسونده باشم
پایدار
2020-03-30T18:06:06
چهار بیت اول غزل و سه بیت آخر مثنوی‌اند. بعید بنظر میرسد سعدی که بحق استاد غزل هست چنین ترکیبی را انجام داده باشد.
آرش
2019-05-12T18:47:25
با درود بر همه دوستان گرامیمطلب زیر شاید در فهم این موضوع کمک کند که : بنی آدم اضای یک پیکرند ***که در آفرینش ز یک گوهرندچو عضوی به درد آورد روزگار***دگر عضوها را نماند قرارتو کز محنت دیگران بی غمی***نشاید که نامت نهند آدمی*****شرح گلستان سعدی-محمد خزائلی-ص 254 و ص 255*****این قطعه سعدی ترجمه حدیث نبوی است که فرمود:مَثَلُ الْمُؤْمِنِینَ فِی تَوَادِّهِمْ وَتَرَاحُمِهِمْ وَتَعَاطُفِهِمْ مَثَلُ الْجَسَدِ؛ إِذَا اشْتَکَی مِنْهُ عُضْوٌ تَدَاعَی لَهُ سَائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالْحُمَّیترجمه: حال مردم با ایمان در دوستی با یکدیگر و ابراز رحمت و عاطفت نسبت به یکدیگر حال پیکر یک انسان است که چون عضوی از آن بدرد آید باقی اعضای آن پیکر با بیخوابی و تب با آن عضو همدردی می کندضبط مشهور "اعضای یکدیگرند" می باشد ولی در نظر نگارنده به چند دلیل "اعضای یک پیکرند" درست تر مینماید زیرا:اولا-بیگمان قطعه به حدیث نبوی اشاره دارد و حدیث نبوی تصریح کرده که مومنان با یکدیگر مانند اضای یک پیکر میباشندثانیا-اعضای یکدیگر بودن قابل تصور نیستثالثا-مصراع دوم دلیل مصراع اول است. شیخ اجل میگوید: بنی آدم به آن جهت اعضای یک پیکر بشمار میروند که در خلقت از یک گوهر(نفس واحده)بوجود آمده اند و این مصراع اشاره دارد به آیه اول سوره نسا:یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُم مِّن نَّفْسٍ وَاحِدَةٍ وَخَلَقَ مِنْهَا زَوْجَهَا وَبَثَّ مِنْهُمَا رِجَالًا کَثِیرًا وَنِسَاءًترجمه: ای مردم از خشم پروردگار خود بترسید که او شما را از یک نفس بوجود آورد و از همان نفس جفت آنرا بیافرید و از آن دو مردان و زنان بسیار در جهان پراکنده ساخت.پیداست که نفس واحد بر وحدت پیکر دلالت میکند و همه فرزندان آدم , اعضای یک پیکر میشوندرابعا-عبارتی که بعضی از رساله پولس طرطوسی نقل کرده اند و با آن خواسته اند "اعضای یکدیگر" بودن بنی آدم را ثابت کنند مطلب آنان را نمی رساند و برعکس موید ضبط اول است زیرا مخاطبان خود را پولس در مسیح واحد میداند پس مسیح همان نفس واحده میشود و عبارت " و اعضاء بعض لبعض و کل واحد للاخر " بقرینه عبارات پیش چنین ترجمه میشود:اعضاء برخی برای برخی دیگر کار میکند و هر کس برای دیگری کار انجام میدهد.*********ور در پایان بار دیگر سخن بانو مهشید مشیری درباره اینکه چرا "یک پیکرند" به صورت " یک دیگرند" ضبط شده است را می آورم:“.....و اما ضبط «اعضای یکدیگر» – به جای «اعضای یک پیکر» – شاید ناشی از بی دقتی، دخل و تصرف و احیانا بی اطلاعی و بیسوادی وراقان و کاتبان باشد که در طول زمان گریبانگیر بسیاری از متون فارسی شده است.دیگرممکن است نوع خط باشد. مثلا در زمان سعدی «تعلیق» رایج بوده که خطی است درهم پیچیده و تودرتو و بدون کسره و فتحه و ضمه. در خط تعلیق، کلمات به هم می چسبیدند. و چون قلم اندر نوشتن می شتافت، از کاغذ کمتر جدا می شد و در تندنویسی موثر بود. مثلا در نوشتنِ «دیگر» دال را به ی می چسباندند که ممکن بود شییه «پیکر» شود، و به همین سیاق «یک پیکرند» به صورت «یکدیگرند» نوشته شود و ما را در خواندن پیام سعدی، دچار ابهام و سر در گمی کند، که کرده است “
سامان
2019-05-10T00:06:52
من هم اوایل جزو اون دسته بودم که می‌گفتم اعضای یکدیگرند بی معنیه و اعضای یک پیکرند با معنی. ولی سعدی به یک وجود اجتماعی انسانی اشاره نمیکنه که بخواد براش یک پیکر رو ترسیم کنه. منظور از یکدیگر، یک دیگر، یا بهتر بگم یک وجود دیگر هست. یعنی این نسل بشر در رابطه طولی با یک وجود دیگر قرار دارند. و در مصرع بعد دلیل حرف خودش رو میگه چرا. میگه که وجودشون از یک گوهر هست. یعنی اون وجود دیگر، گوهر هستی هست و بنی آدم به بیانی تجلّی اون گوهر هستن. لطفا اشعار گذشتگان رو با زبون رایج خودمون قضاوت و بازنگری نکنیم. چون در اون صورت یا باید به شاعر خرده بگیریم، یا به مصحح و کاتب و غیره.
آرش
2019-04-27T04:33:16
با درود فراوان به همه دوستاندر برخی از دیدگاه های دوستان گرامی به این نکته اشاره شده که "عضو" در بیت نخستین به معنی "اندام" نیست بلکه به معنی دیگری است . من پرسشی از این دوستان دارم که در بیت دوم (چو عضوی بدرد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار) , "عضو "به چه معنی به کار رفته است؟ آیا جز این است که "عضو" به معنی "اندام " به کار رفته است؟ پس آیا به کار بردن " بنی آدم اعضای یک پیکرند" به جای " بنی آدم اعضای یکدیگرند" درست تر نیست؟دقت کنید که ما وقتی سرد درد , گوش درد, چشم درد , دندان درد و ... میگیریم , آیا جز این است که در تمامی اعضای بدن یک بیقراری صورت می گیرد که "عضو دچار ناراحتی شده" از ناراحتی رهایی یابد؟اما چرا "یک پیکرند" به " یک دیگرند" دگرگرون شده ؟ در لینک زیر خیلی درست و منطقی توضیح داده که چرا چنین شده است : پیوند به وبگاه بیرونی*******************************"یکدیگرند"یا "یک پیکرند"؟همه ی ما با این بیت سعدی آشنا هستیم و غالبا آن را این طور می نویسیم و می خوانیم:بنی آدم اعضای یکدیگرندکه در آفرینش ز یک گوهرندولی شادروان استاد سعید نفیسی معتقد است که صحیح این بیت چنین است:بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرندوی دو دلیل برای نظر خود اقامه می کند:1.در زمان سعدی یک نوع خط رواج داشته که همه ی مردم با آن می نوشتند و به آن "خط تعلیق"می گفتند.در خط تعلیق معمول بوده است که برای تند نوشتن گاهی بعضی حروف را که باید جدا بنویسندبه هم می چسباندند.مثل خط شکسته ی امروز.از آن جمله در کلمه "یکدیگر""دال"را به "یا"می چسباندند و "پیکر"و"دیگر"را مثل هم می نوشتند.همین بلا به مرور زمان بر سر شعر سعدی هم آمده و کم کم "یک پیکرند"به "یکدیگرند"تبدیل شده است.2.حال از نظر معنا هم که نگاه کنیم. شاعر بزرگی چون سعدی نمی گوید:"بنی آدم اعضای یکدیگرند."مخصوصا جایی که پس از آن می گوید:چو عضوی به درد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرارشک نیست که عضو یعنی اجزای یک پیکر و یک بدن.وانگهی تصور کنید که اگر "اعضای یکدیگرند"بخوانیمچه قدر مضحک می شود.نتیجه این می شود که "من سر شما هستم و شما مثلا دست من هستید."مرد بزرگی مثل سعدی هرگز این طور حرف نمی زند.****** از کتاب ریاضی دلاویز در ادب گهرریز ـ احمد شرف الدین*******************همچنین بانو مهشید مشیری نیز درست این بیت را بنی آدم اعضای یک پیکرند / که در آفرینش ز یک گوهرند می داند و می نویسد:".......و اما ضبط «اعضای یکدیگر» – به جای «اعضای یک پیکر» – شاید ناشی از بی دقتی، دخل و تصرف و احیانا بی اطلاعی و بیسوادی وراقان و کاتبان باشد که در طول زمان گریبانگیر بسیاری از متون فارسی شده است.دیگرممکن است نوع خط باشد. مثلا در زمان سعدی «تعلیق» رایج بوده که خطی است درهم پیچیده و تودرتو و بدون کسره و فتحه و ضمه. در خط تعلیق، کلمات به هم می چسبیدند. و چون قلم اندر نوشتن می شتافت، از کاغذ کمتر جدا می شد و در تندنویسی موثر بود. مثلا در نوشتنِ «دیگر» دال را به ی می چسباندند که ممکن بود شییه «پیکر» شود، و به همین سیاق «یک پیکرند» به صورت «یکدیگرند» نوشته شود و ما را در خواندن پیام سعدی، دچار ابهام و سر در گمی کند، که کرده است "
آرش
2019-04-27T04:48:03
ببخشید دوستان یک اشتباه تایپی در نوشتار داشتم که آن را اصلاح می کنم :چرا "یک پیکرند" به " یک دیگرند" دگرگون شده ؟ در لینک زیر خیلی درست و منطقی توضیح داده که چرا چنین شده است : پیوند به وبگاه بیرونی
سمیرا
2019-04-24T14:48:30
اصل شعر این هست: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند
Helen
2020-12-29T12:33:23
این شعر هم اعضای یکدیگر درست هست و هم اعضای یک پیکرند چون بعضی ها میگن چون این شعر درباره اعضای بدن هست و اگر مثلاً کسی سر درد بگیرد تمام بدنش ناآرام هست ولی بعضی ها هم میگن اعضای یکدیگرند درسته.از شما متشکرم که این متن رو خوندید❤
مجتبی
2020-11-27T09:15:45
اعضای یک پیکرند کاملا درسته و در عجبم چرا بعضی ها اینقدر با قدرت میگن یکدیگر درسته در حالی که شاعرش هم پیکر نوشته.چون در مصرع های بعد می فرمایند چو عضوی به درد اورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار...پس باید اعضای یک پیکر بود تا درد بقیه عضو ها روحس کنی. من پرستارم. اینکه درد یک عضو بقیه عضو ها رو درگیر خودش کنه بسیار شایعه. و شایعترینش درد راجعه است.مثلا قلب شما درد بگیره به دست چپ میکشه. معدتون درد بگیره سرتون درد میگیره و اگ دیسک کمر داشته باشید پاتون تا انگشت شصت درد خواهد گرفت.این است پیکر منسجم و هماهنگ
فرید نیک پی
2021-04-04T18:03:38
اگر فقط بیت اول را داشتیم قطعا یک دیگر درست بود چون مصرع دوم علت را گفته، بناب این کسانیکه معتقدند یک دیگر درست است علتش اینست که بیت اول را به تنهایی تحلیل می کنند، ولی وقتی بیت دوم را می خوانیم، درصورتی که بیت اول یک دیگر باشد، این بیت نمی تواند بدان ارجاع شود، یعنی در صورتی میتوانیم چو عضوی به درد اورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار را توضیح بیت اول بدانیم که آنرا با یک پیکر بخوانبم، در غیر اینصورت هر بیتی ساز جداگانه ای می زند، نتیجه انکه چون بیت دوم اگر مستقل باشد بی معناست، قطعا باید رفرنسی در بیت قبلی داشته باشد که انهم با بودن «یک پیکر» تکوین می یابد
فرزاد
2021-04-15T06:01:49
با درودمن تصمیم دارم ادم خوبی باشم ولی هنوز نفهمیدم ،یکدیگر، درسته یا ،یک پیکر،پس فعلا صبر میکنم ببینم کدومش به اثبات میرسه.سربلند باشید
مجید هشتگردی
2020-06-27T14:01:35
یک نکته ای که شوربختانه همه زندگی ما را در خود تنیده ، خود برتر پنداری است، تا آنجا که دوستان کاوشگر پهنه مجازی خود را در مُقام استادی ادبیات پارسی نهاده از پایین تا بالای تاریخ ادبیات را به هیچ میگیرنداز وزن و شایستگی استاد هایی که (یکدیگر) را درست دانسته ان که بگذریم (استادان بزرگ ادبیات پارسی مانند غلامحسین یوسفی، مجتبی مینوی،‌ حبیب یغمایی و محمدعلی فروغی و...) در برابر تنها دیدگاه ناهمسوی زنده یاد سعید نفیسی که (یک پیکر) را درست میدانستنسخه های قدیمی هم به روشنی واژه یکدیگر را نشان میدهند (در اینجا دوستان میگویند اگر سعدی هم گفته [یکدیگر] نادرست گفته و [یک پیکر] درست است چون معنای درستی ندارد)اگر نادرست هم باشد ، سعدی یکدیگر را گفتهپیروز باشید
مسوتی
2020-06-05T02:15:33
بنی آدم اعصای یک پیکرند درستهچون سعدی از عرفای بزرگ و معتقد به وحدت وجود بوده و بنی آدم را جزوی از وجود و پیکر خداوند میدانسته و در مصرع بعد هم تصدیقش میکنه و میگه که در آفرینش ز یک گوهرند یعنی همگی از جوهر وجود خداوند هستندبه قول مولانا جهان انسان شد و انسان جهانی....از این پاکیزه تر نبود بیانی
ادم معمولی
2020-10-01T00:17:09
قطعا «اعضای بک پیکر» درسته...با سه دلیل در سه وجه مختلف :1. «اعضای یکدیگرند» ، از نظر علم منطق ، یک تناقضه و یا حداقل گزاره ای بی معناست !!! دوستانی که منطق خوندن ، چه منطق صوری ، و چه منطق گزاره ها ، و یا منطق ریاضی ، بر این مطلب واقفند. به ویژه در منطق گزاره ، در جبر مجموعه ها این مطلب به طور جهان شمول صدق میکنه.2. در هیچ کدام از منابع مشهور مکتوب فارسی زبان ، بالاخص منابع هم عصر با سعدی ، اصطلاح «اعضای یکدیگرند» به کار نرفته ، پس میشه گفت همچنین اصطلاحی در هیچ زمان خاص یا مکتب خاصی استفاده نمیشده.3. با توجه به بیت بعدی که میگه : « چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار » ، به وضوح تشبیه جامعه انسانی به یک «پیکر» نمایان میشه.
مهسا رضایی
2017-08-24T10:39:54
از شاعر بزرگی مثل سعدی بعید است که بگوید بنی آدم اعضای یکدیگرندچطور از نظر منطقی میتوان این موضوع را توجیه کرد که ما اعضای یکدیگر هستیم اما اگر بگوییم اعضای یک پیکرند توجیه پذیر و منطقی است زیرا افراد جامعه مانند اعضای یک پیکر در ارتباط با هم هستند استاد فروغی هم یک انسان است و می تواند دچار اشتباه شود. و هیچ اشکالی ندارد که بزرگان ما هم دچار اشتباه شوند بهتر است آنها را از معصومیت خارج کنیم
حمید رضا۴
2017-08-31T20:42:34
با درود،اگر بپذیریم که هر کدام از ما انسانها در این جهان، منحصر به فرد و یا یونیک هستیم و متفاوت و جدا از یکدیگر، اما در درونِ ذهن و اندیشه و یا وجود یکدیگر جایی داریم، شاید عضوی از یکدیگر بودن آنقدرها بی معنی نباشد. شاد باشید
خرم روزگار
2017-08-31T23:01:55
آری، مردمان اندامان یکدگرند در پیکره " بنی آدم "
نادر..
2017-08-30T11:34:50
چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت راچو آن پنهان شود گویی که دیوی زاد صورت راچو بر صورت زند یک دم ز عشق آید جهان برهمچو پنهان شد درآید غم نبینی شاد صورت رااگر آن خود همین جانست چرا بعضی گران جانستبسی جانی که چون آتش دهد بر باد صورت راوگر عقلست آن پرفن چرا عقلی بود دشمنکه مکر عقل بد در تن کند بنیاد صورت راچه داند عقل کژخوانش مپرس از وی مرنجانشهمان لطف و همان دانش کند استاد صورت رازهی لطف و زهی نوری زهی حاضر زهی دوریچنین پیدا و مستوری کند منقاد صورت راجهانی را کشان کرده بدن‌هاشان چو جان کردهبرای امتحان کرده ز عشق استاد صورت راچو با تبریز گردیدم ز شمس الدین بپرسیدماز آن سری کز او دیدم همه ایجاد صورت را ..
خرم روزگار
2017-08-30T21:43:48
دوستان، بنی آدم اعضای یکدیگرند و نه یک پیکر!چرا ؟ به مصرع دوم توجه فرماییدکه در آفرینش ز یک گوهرند "که "در این مصراع به مانای زیرا ، به این دلیل، از آنجا کهو......اگر اعضای یک پیکر باشند نیازی به اوردن " که " نمی بود ، دست بالا می فرمود" و " در .....دو دیگر ریخت نوشتاری " یکدیگر " و " یک پیکر " به گونه ای نیست که کاتبان یک به جای دیگری بخوانند و بنویسند گاهی کمی دستور زبان در بر هیاهوی بسیار می بندد و سرانجام، مغز را دریابیم و پوست وانهیم.
سجاد ناطق
2017-07-28T15:05:53
اصلا چه اهمیتی دارد که بنی آدم اعضای یک دیگر باشند یا اعضای یک پیکر ؟ آن طور که من می دانم هر دو معتبر هستند و اختلاف زیادی در معنا و مفهوم ندارند . پس بهتر است به جای بحث های بیهوده و جانکاه به معنای حقیقی بیت که همبستگی جوامع انسانی بر پایه جوهره ذات و انسانیت است توجه کنیم و آن را در زندگی مان جاری کنیم .
مسعود
2017-04-04T13:17:37
با درود بر نام و یاد شیخ اجل و با درود به پژوهشگران خوش ذوقدر نگاه اول واژهُ پیکر مناسبتر بنظر می آید چه لغات عضو و اعضاء ابتدا پیکر انسان را متبادر میسازند. اما میدانیم که حتی اعضاء بدن نیز بلحاظ قدر و منزلت با هم برابر نیستند چنانکه ممکن است موجود بدون دندان و دست و پا دوام بیآورد اما بدون قلب و مغز میمیرد. پس از آنجا که بلحاظ محتوای داستان طبع بلند شاعر متوجه ارزش گوهری انسان بوده لذا واژهُ ٭دیگر٭ ارجهیت می یابد و ٭پیکر٭ نقض غرض خواهد بود. بنابراین پیام داستان تاکیدی است بر ارتباط و درهم تنیدگی اعضای جامعه و در پهنهُ وسیعتر نوع بشر بعنوان موجود اجتماعی مدّ نظر بوده است.
آرش
2017-04-09T18:04:15
دوستان در مورد نقش و یا معنی درند توضیح بفرمایند.درویش و غنی بنده این خاک درند و آنان که غنی ترند محتاج ترند
حکیم ابیانه
2018-10-11T10:58:09
اینهم نظر حقیر است در باره ابیات حضرت سعدیاعضاء جمع عضو است و عضو یعنی بخشی از یک موجودیت بزرگتر از عضو یا جزئی از یک کل بزرگتر از جزء. بعبارت دیگر وقتی میگوئیم عضوی از یک سازمان یا تیم یا گروه یا جامعه به نوعی بر بزرگتر بودن آن موجودیت نسبت به آن عضو صحه میگذاریم. از طرف دیگر عضو هم بودن معنای کاملی ندارد. من عضو تو هستم درحالیکه من و تو هم اندازه و هم وزن هستیم مفهومی ملموس ندارد. ما موجودی هستیم که از اعضائی تشکیل شده است. اینجا عضو معنا دارد. ما عضو خانواده خود هستیم. ما عضو جامعه خود هستیم و ما عضو جامعه بشریت هستیم. همه این موجودیت ها از هریک از ما بزرگتر هستند و اعضائی به تناسب شبیه یا متفاوت با ما دارند. حالا عضویت معنا دارد. در این نگاه " پیکرند " منطقی تر و با معناتر است تا " یکدیگرند". از طرف دیگر باز به نظر بنده حضرت سعدی در گلستان مخاطبش دنیا و مردمانش هستند و بهمین دلیل در گفتارش در گلستان با مقوله هائی سرکار دارد و به آنها میپردازد که سطح بزرگتری از جامعه را دربرمیگیرد. در گلستان او به ظواهر و معانی ضاهری توجه بیشتری دارد تا به مفاهیم معنوی و باطنی. روی سخن او در گلستان مردم و حاکمان و رهبران اجتماعی جوامع است. پس باید طوری حرف بزند و بنویسد که این مخاطبان در چرخه تفسیر و تعبیر کلمات و جملات نیفتند. باید معنای کلمات و جملات و ابیات کاملا واضح و روشن و شفاف و به دور از جدلهای لفظی باشند. در این نگاه بنی آدم اعضای یک پیکرند مفهومی روشن تر و ملموس تر دارد. مگر آنکه در آن شکل دیگر " یک دیگرند" منظور باشد که منظور از " دیگر " همان موجودیت بزرگتر باشد. که دراینصورت پیکر و دیگر یکی خواهد بود با این فرق که برای خواننده معمولی " پیکر " سهل الفهم تر است.
جلیلی
2019-01-30T23:10:10
آقا فبول نیست باید دعوا کنید هر کی زد اونیکیو حرفشو قبول میکنیماگه کسی ذره ای متوجه بشه این شعرو نمیاد بحث کنه سر پیکر و یکدیگرو...بخونید این شعرو لذت ببرید ول کنید حاشیه رو
سعید
2018-02-19T11:32:37
مشخصاً یک پیکرند صحیح تر می باشد.در بیت بعدی و در ادامه می بینیم که سعدی از عضو و عضوها استفاده می کند (چو عضوی به درد آورد روزگار/ دگر عضوها را نماند قرار)، شکی نیست که عضو یعنی اعزای یک پیکر و یک بدن.
هموطن
2018-02-26T17:01:20
سلامبه نظر می رسد کهبنی آدم اعضای یک پیکر باشند تا اینکه اعضای یکدیگر.از نظر منطقی و کارکرد بین اعضای یک جامعه و تشبیه آن به اعضای بدن - با شرط اینکه هر شخص، داراری هویت واحد هم باشد - منطق چنین حکم می کند که اعضای یک پیکر باشیم نه اینکه اعضای هم باشیم
در هجر
2018-07-05T13:39:38
با درود بر همه دوستان و اساتید که حقیقت رو بیان کردند شکل صحیح بیت اینگونه استبنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرندحضرت سعدی با بیان پیکر اشاره به یکپارچگی جهان هستی دارند. همانطور که حضرت شیخ محمود شبستری در بیتی به آن اشاره دارندنزول وحدت است امروز کثرتعروج کثرت فرداست وحدتو با آنکه کل هستی از یک وجود و به هم پیوسته است و اگر شخصی در مقابل شما چکش بر انگشت خود بزنه شما هم درد عصبی عجیبی حس میکنید اما شیخ اجل در اینجا اشاره در گروه خاصی به نام بنی آدم دارند از آنجا که در بیتی شیخ محمود شبستری میفرمایند بنی آدم گروهی بس شریفندلطیفند و شریفند و ظریفندبنی آدم نباشد هر خسیسینباشد چون فرشته هر بلیسیو جناب سعدی میفرمایندتو کز محنت دیگران بیغمینشاید که نامت نهند آدمی
شیخ سعدی
2018-07-27T17:01:52
مقصودم ازیکدیگر، یکپیکربوده است وتمام.
داود
2018-05-18T13:57:18
به نام خدا،به نظر می‌رسد در زمینه‌ی شکل و ضبط «یک دیگر» هموطن گرامی سخن آخر را گفته‌اند و هیچ‌یک از دوستان طرفدار «یک پیکر» به یک نسخه‌ی مشخص، استناد نکرده‌اند. اما در باب محتوا و معنای بیت نیز دوستان گرامی مانند نادر، دکتر ترابی، شمس‌الحق و دیگران نیز نکات ارزشمندی را اشاره فرموده‌اند که علاوه بر آن‌ها به نظر می‌رسد:موضوع بیت، اشاره به جامعه‌ی انسانی است و نظر دوستانی که در موافقت با «یک پیکر»اند؛ به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، بسیار به دیدگاه اندام‌وارگی وبر در جامعه‌شناسی توجه دارد. وبر برای توجیه روابط دیوان‌سالارانه در یک جامعه، آن را به اندام یک پیکر تشبیه می‌کند و اتفاقاً حتی بخش‌هایی از جامعه را معادل هر یک از اندام یک پیکر معرفی می‌نماید.اما نظریات جدیدتر جامعه‌شناسی و خصوصاً روان‌شناسی و رفتارشناسی اجتماعی استعاره‌های دیگر و قوی‌تری برای توصیف روابط انسانی در جامعه ارائه کرده‌اند. مثلاً در اکوسیستم اجتماعی، دیگر هر فرد، یک نقش خاص و مشخص (به مثابه یکی از اعضای یک پیکره) ندارد. بلکه یک موجود کامل و خودمختار است که می‌تواند ظرفیت‌هایی به محیط زیست (جامعه‌ی) خودش ارائه کند (و یا نکند).پس هر فرد می‌تواند به مثابه عضوی (دلخواه) از دیگری عمل کند و انحصاری در یک نقش خاص ندارد.که اتفاقاً چنین توضیحی به بیان سعدی در «بنی آدم اعضای یک‌دیگرند» بسیار نزدیک‌تر است.به نظر می‌رسد که با سایر تئوری‌های پست‌مدرن جامعه‌شناسی نیز می‌توان تتفسیرهای مناسب دیگری از دیدگاه استاد سخن به دست آورد.
داود
2018-05-18T14:01:55
به نام خدا،به نظر می‌رسد در زمینه‌ی شکل و ضبط «یک دیگر» هموطن گرامی سخن آخر را گفته‌اند و هیچ‌یک از دوستان طرفدار «یک پیکر» به یک نسخه‌ی مشخص، استناد نکرده‌اند. اما در باب محتوا و معنای بیت نیز دوستان گرامی مانند نادر، دکتر ترابی، شمس‌الحق و دیگران نیز نکات ارزشمندی را اشاره فرموده‌اند که علاوه بر آن‌ها به نظر می‌رسد:موضوع بیت، اشاره به جامعه‌ی انسانی است و نظر دوستان در موافقت با «یک پیکر»؛ به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه، بسیار به دیدگاه اندام‌وارگی وبر در جامعه‌شناسی نزدیک است. وبر (در اوائل قرن بیستم) برای توجیه روابط دیوان‌سالارانه در یک جامعه، آن را به اندام یک پیکر تشبیه می‌کند و اتفاقاً حتی بخش‌هایی از جامعه را معادل هر یک از اندام یک پیکر معرفی می‌نماید.اما نظریات جدیدتر جامعه‌شناسی و خصوصاً روان‌شناسی و رفتارشناسی اجتماعی استعاره‌های دیگر و قوی‌تری برای توصیف روابط انسانی در جامعه ارائه کرده‌اند. مثلاً در اکوسیستم اجتماعی، دیگر هر فرد، یک نقش خاص و مشخص (به مثابه یکی از اعضای یک پیکره) ندارد. بلکه یک موجود کامل و خودمختار است که می‌تواند ظرفیت‌هایی به محیط زیست (جامعه‌ی) خودش ارائه کند (و یا نکند).پس هر فرد می‌تواند به مثابه عضوی (دلخواه) از دیگری عمل کند و انحصاری در یک نقش خاص ندارد.که اتفاقاً چنین توضیحی به بیان سعدی در «بنی آدم اعضای یک‌دیگرند» بسیار نزدیک‌تر است.به نظر می‌رسد که با سایر تئوری‌های پست‌مدرن جامعه‌شناسی نیز می‌توان تفسیرهای مناسب دیگری از دیدگاه استاد سخن به دست آورد.«یا علی»
نادر
2018-06-10T12:45:45
با درود دوستان به نظر این حقیر کلید درک این بیت در واژه دیگر با پیکر نیست، بلکه در اعضاست.شیخ در بخش اول هر بیت موضوعئی را مطرح میکند و در بخش دوم نتجه گیری. یا به عبارتی اول معلول بعد علت را بیان می کند.ما بدلیل اینکه پیام بخش اول را نمی گیریم فکر میکنیم باید پیام بخش اول چیز دیگری باشد و سعی میکنیم با واژه پیکر این مشکل را حل کنیم که متاسفانه معنی بخش اول را عوض میکنیم.اگر بنی آدم عضو های یکدگر باشند آنوقت هر انسان برابر است با یک انسان دیگر. یعنی اگر من چشم ،گوش، دست، پا، سر، ،صورت، دل، روده و ... شما هستم، پس من شماام. چون در آفرینش از یک گوهر هستیم.حالا اگر بنی آدم عضوهای یک پیکر بودند آنوقت ما جمعا یک انسان بودیم و تک تک یک عضو (اینجا اعضا با هم برابر نیستند)با درود
توانای دانا
2018-06-10T12:17:10
دوستان عزیز نسخه مصحح دکتر محمدعلی فروغی همان نسخه اصل دستنویس سعدی است که یک مرد روستایی در شیراز به ایشان هدیه داده بود پس بنی آدم اعضای یکدیگرند درست است چون تصحیح دکتر فروغی همان است که سعدی نوشته است
هادی
2018-05-19T13:13:18
به نظر شما این یک ضعف نیست که یک اثر هنری اشکال ادبی داشته باشه و بعد از سالها توسط مردم عادی قابل نقل و رفع ایراد و ابهام بشهمن تا حالا در اشعار استاد شهریار به چنین چیزی برخورد نکردم البته هیچ کس نتونسته ایرادی پیدا کنه!
مجید
2018-05-19T15:10:57
درود بر همه گرامیانجای شگفتیست که برخی از هواداران "یک پیکرند" (نه همه شان) صرفا با پافشاری بر استنباط شخصی خود و حتی در مواردی با جسارت به ساحت استاد فروغی خواسته‌اند درستی نظر خود را اثبات کنند!البته بنده منکر این نیستم که مصحح ارجمندی چون جناب فروغی هم ممکن است به خطا بیافتند، ولی چنین نقدی بر ایشان نیازمند استدلال ادبی‌ست، نه بکار بردن اتهاماتی چون "گلپری جون"!!و اما درباره صحت "یکدیگرند" دوست ارجمندمان (با نام مستعار "هموطن") سخن آخر را فرمودند و دیگر جای رد "یکدیگرند" و اصرار بر "یک پیکرند" نمی‌ماند (مگر با استدلالی قوی‌تر از نظر چندین ادیب ارجمند که نامشان برده شد).بنده هم در تایید "یکدیگرند" می‌خواستم این را اضافه کنم که؛ استاد بهرام مشیری یکجا سخنی قریب به این مضمون فرمودند که "شاعر ، فیلسوف نیست تا بخواهد استدلال و انطباق کند! شاعر با زیبایی کار دارد".حالا "یک پیکرند" هم اگرچه ممکن است مفهوم را سرراست‌تر و سطحی‌تر از "یکدیگرند" برساند، ولی هرگز زیبایی "یکدیگرند" را ،چه از لحاظ وزن و چرخش الفاظ در دهان و چه بجهت اشاره‌ی غیرمستقیم به "بدن و پیکر" را ندارد."یکدیگرند" هم همان معنای اعضای یک "پیکر" را به ذهن متبادر می‌کند، اما بسیار زیباتر و شاعرانه‌تر، بدون اینکه اسمی از "پیکر" برده باشد.درود بر همه دوستان موافق و مخالف.
محمد رضا سرخوش
2018-05-19T00:36:05
بنی آدم اعضای یک پیکرند./ یاد بگیرید به عقل خودتون بیشتر از مصححین اشعار احترام بگذارید. با تشکر
۷
2018-05-19T01:22:46
20به ویژه که دست یا پای فروغی در میان باشد که از زمان قاجار دور و بر فلان مردک الدوله و دایه خانم گلپری جان وول میخورده و تا دهه ها بعد پیشکار پهلوی ها بوده است.حالا این آدم که نه سیاس خوبی بوده و نه ادیب هوشیاری چگونه وقت تصحیح همه دیوان سعدی را داشته(که نداشته) کسی نمیداند.نتیجه اینکه همانگونه که در تاریخ ما هم پیداست دیوان شیخ نابسامان ترین است. ولی پول داشته و برایش نسخه پیچیده اند و او هم پیچاند برای ما
آسایش
2021-07-28T02:13:24.3369494
۱-بنی آدم اعضای **یکدیگرند** (یک پیکرند؟) که در آفرینش زیک گوهرند ۲-چو عضوی بدرد آورد روزگار دگر عضو ها را نماند قرار ۳-تو کز محنت **دیگران** بی غمی نشاید که نامت نهند آدمی! در این نوشته به اینکه چه از نظر مفهومی و چه از نظر ساختار شعری چرا  یک پیکرند در اساس اشتباه است و چرا یکدیگر درست می پردازم. اینجا دو  واژه " اعضای یکدیگر" به مفهوم "others" و یا "عضو های مرتبط جدا از خود شخص" مفهوم می یابد (Related Members) و نه اجزاء یک بدن (Related Parts) برای درک بهتر باید به کل ۳ بیت و نه فقط بیت اول و دوم نظر کرد - و به این نتیجه رسید که اصلا استفادها از واژه پیکر نه تنها جانشین خوبی نیست بلکه اشتباه است. شیخ اجل در بیت اول می فرماید:  انسانها - فرزندان آدم هستند (فرزندان عضو خانواده هستند نه جزء  خانواده) و به این طریق از  گوهری مشترک.  بیت دوم که موجب بدفهمی برخی شده ناشی از ترجمه اشتباه و یا استفاده اشتباه کنونی فارسی از ترکیب "اعضای بدن" بجای "اجزاء  بدن" است.  ترجمه  عربی که قاعدتا ما باید این ترکیب را (بدلیل عربی بودن) از آن آموخته باشیم ترجمه "Body Part"  "اجزاء الجسم" است نه "اعضای جسم" . اگر  منظور شیخ اجل "پیکر" بود: بیت اینگونه می بایست سروده میشد:  "بنی آدم اجزاء یک پیکرند!!!" و در ادامه می فرمود  "چو جزیی بدرد آورد روزگار ..."  ولی او چنین نگفته - چون این که اصلا مفهوم ندارد. چرا؟  چون اجازء بدن از نظر  فیزیکی و عملی (function)  متفاوتند و اصلا تشبیه دو انسان یکی به دست و دیگری په  چشم  و  یا روده نامفوهم است.  از طرف دیگر  مگر وقتی انسان دستش درد می کند -- بقیه اجزاء  بدنش  هم دردشان می گیرد؟ اصلا چه لزومی دارد که سعدی بگوید دست و یا  قلب از یک گوهرند؟ مگر در هم گوهر بودن  اجزاء بدن انسان  سوالی بوده  است؟  ولی برخی انسانها هستند که فکر می کنند تافته جدا بافته هستند و خود را جدا از بقیه می پندارند و یاداوری سعدی که ما از یک گوهریم..  پس استفاده از"یک پیکر" بجای "یک  دیگر" وقتی از نظر فارسی درست بود که لااقل در بقیه شعر نیز از "اجزاء" بجای "اعضا" استفاده میشد.   هرچند از نظر مفهومی باز مشکل پیدا میکرد. لب کلام شعر این است که آدمیان با اینکه عضو ها  (و نه جزء هایی) هستند در جهان هستی  و بنابراین --جدا از هم -- (فرق بین عضو و جزء پس لزوما این است که  در یک پیکر **نیستند** )برای رسیدن به گوهر مشترک  انسانیت  باید محنت "دیگران" را حس کنند تا در  آنچه او شایسته "آدم" بودن می نامد  بگنجد.   پس در بیت اول فرمود  "اعضای یکدیگرند" منظور ارتباط احساسی انسانی(Empathy )  است که اگر برقرار شود  در بیت پایانی و در صورت درک  " تو کز محنت دیگران"مکمل ان  "اعضای یکدیگر" بیت اول میشود تا انسان انسان شود.  پس اگر بجای "یکدیگر" "یک پیکر" قرار داشت جدا از مشکلاتی که یاد شد - بیت پایانی هم سر درگم میشود, چه معلوم نمی شد "تو کز محنت دیگران بی غمی" ارتباطش با چه "دیگری"  در شعر است؟
جادوگر
2021-09-15T09:47:58.7863454
بنی آدم اعضای یک پیکرند    که در آفرینش ز یک گوهرند در اینجا با توجه به کلمه ی "اعضا" در مصرع اول همین بیت و کلمه ی "عضو" در مصرع اول بیت دوم به وضوح نشان میدهد که باید از کلمه "پیکر" در ادامه ی کلمه ی "عضو" استفاده شود. شما وقتی که بخواهید در مورد قسمتی از بدن صحبت کنید به عنوان مثال میگویید : دستها عضوی از بدن انسان هستند. در این بیت با توجه به اینکه ژن اصلی انسان از حضرت آدم گرفته شده، کل انسانها مانند مجموعه ایی از ژنهای حضرت آدم هستند که در غالب یک پیکر بیان شده اند.
ملیکا رضایی
2021-09-15T10:44:14.6162232
من در کتب درسی و برخی از نسخه ها پیکر دیده ام و گاه هم دیده ام که یکدیگر آمده است ، از نظر من هر دو از جنبه هایی میتواند درست باشد ؛ ولی خب نظر من بیشتر رو به سوی پیکر دارد ؛ به نظر من اگر پیکر باشد ، نه تنها در بیت تناسب ایجاد میشود بلکه تفسیر ما هم تغییر میکند ؛ اینکه همه ما از خدا هستیم و در تکه های گوناگونی از اجسام پراکنده گشته ایم ولی همه ما باز هم از کالبد و روح و نور خداوند هستیم ؛پس همه ما از عواطف و اخلاقیات خداوند خود بهره مندیم ؛پس اگر دوستی و ...و در کل یک نفر از غم ها به درد آید و در رنج باشد ما بندگان به او کمک میکنیم ؛  ولی اگر یکدیگر باشد ،مفهومی مثل آن چه گفتم فهم نمیشود ، مفهوم اش مربوط میشود به اعضای یک انسان ...و با بیت آخر هماهنگ نمیشود بنابراین از نظر من همان پیکر درست است .
کیوان پارسائی
2022-01-03T20:59:04.2175283
بیایید مصرع مورد مناقشه را اینگونه معنی کنیم: نسبت فرزندان آدم به یکدیگر مانند نسبت اعضای یک پیکر به کل آن پیکر است. حال اگر شاعر یکدیگر گفته باشد قابل درک است و اگر هم یک پیکر گفته باشد باز هم متین است. قطعاً یکدیگر از لحاظ مفهومی برای خوانندگان نامانوس تر است وگرنه این همه بحث راجع به موضوع سر نمی گرفت، من هم یک پیکر را می پسندم لیکن واقعیت امر این است که در تمام نسخه های قدیمی یکدیگر ذکر شده. هر کس می تواند شعر را با عبارتی که بیشتر می پسندد بخواند ... چه اشکال دارد؟ الحمدلله در درک مفهوم شعر اختلافی در کار نیست.  
سامان
2022-03-10T22:08:19.5939055
اعضای یک پیکرند غلط است چون اینجا صحبت از برابریست. اعضای یک پیکر مختلفند و شئون و عملکرد متفاوت دارند. اینجا سخن از گوهر انسانی همه انسانهاست که نمیتواند مختلف باشد. مگر اینکه از پایه معتقد به گوهر یا همان جوهر برای کسی یا چیزی نباشیم. اگر گفتیم گوهری هست به نام انسان آن گوهر مشترک است. حال گوهر یا جوهری به نام "بنی آدم" یا همان "انسان" در نظر بگیرید. ما هم عضو آن مجموعه که نامش بنی آدم است هستیم و هم گوهر یا جوهر انسانی داریم و به همین دلیل گوهر انسانی داشتن عضو این مجموعه هستیم. پس ما عضو یکدیگریم. یعنی شما عضو گوهر من هستید و من عضو گوهر شما هستم. این یک بیان بسیار ظریف و لطیف است از اینکه گوهر ما امری شامل است و در عین حال مشمول. تمام انسانیت در یک فرد انسانی هست. همه بشریت عضو مجموعه من هستند. من در تمام انسانها هستم. این نکته در این بیت سعدی مغفول مانده است. بی تردید سعدی همه این جوانب را میدانسته است.
سیّد محس سعیدزاده
2022-09-04T15:57:35.0237773
داشتم آیه اول سوره النساء راترجمه میکردم؛فی الفور یاد این چکامه معروف سعدی افتادم وبی توجه به اختلاف نظر ادیبان وسخن شناسان فهیم،نوشتم:بنی آدم اعضای یک پیکرند--که درآفرینش زیک گوهرند.پس ازآن به سایت تاریخ ماآمدم وهمه ی حواشی را خواندم.دونکته را برحسب تجربه پژوهشی ام یادمیکنم: نکته اول-چیزی که من فهمیدم این است که کلمه قادر نیست بار معنی رابکشد.بنابراین هرکلمه ای قابل انتقاد است.هرگز نمیتوانیم معنی راازخود کلمه استنباط کنیم.قراین وامارات(خارجی وداخلی اعنی موجود درنفس کلام وبیرون ازآن) به کمک ما می آیند.مانند شخصیّت نویسنده وگوینده،فرهنگ زمانه ی او،دیگر جملات یک فراز یا یک قصیده وغزل ورباعی،وایضادیگر سخنان ونوشته ها.در همین مصرع اول«بنی آدم اعضای یک پیکراند» جمله «بنی آدم» مورد اشکال واقع میشود؛چرا که بنی به معنی فرزند مذکر است.برای مونث بنات به کار میرود.اگر جمود برلفظ داشته باشیم، بنی آدم شامل زنان نمیشود.کسی هم میتواند ادعا کند که سعدی با حضور زنان موافقت نداشته ولذا عمداوبا توجه دقیق این کلمه را به کار گرفته تازنان را مخاطب خودنداند.نکته ی دوم-کلمه ها وجمله ها دقیقا به همان دلیل که یاد شد،باتساهل به کار گرفته میشودوگوینده ونویسنده کلمات مانوس با ذهن خودش را به کار میبرد وهیچ توجهی به معنی دقیق کلمه ندارد.همین جمله «بنی آدم» چنین حکایتی دارد،وسعدی اعم اغلب(اعنی مردان) را مورد نظر داشته است،وبا توجه به شخصیّت سعدی وآثار او میتوانیم ادعا کنیم که وی «بنی آدم »را منحصر به مردان نمیدانسته ولذا شامل زنان هم میشود.با این وصف کلمه«پیکر» برای جسم به کارنمیرود،ومراد سعدی ازاین کلمه جان است،روح است،همان «نفس واحده» است.بنابر این پیکر واحد که هیچ تبعیض برنمی تابد ومشترک بین همه ی آدمها اززن ومرد وسیاه وسفید و..است،روح است. وگوهر آفرینش هم همین است.اززاویه دید بنده کلمه گوهر وپیکر به یک معنی به کاررفته است.سعدی این گوهررا حتی خاص انسان نمیداند ومیگوید:میازار موری که دانه کش است--که جان دارد وجان شیرین،خوش است
حسین عابدی
2023-02-26T16:23:41.9194028
بنی آدم اعضای یکدیگرند درسته. چرا؟ چون از لحاظ منطقی اعضای بدن درد همدیگه رو نمی فهمند. فقط مغز است که درد همه‌ی اعضا رو می‌فهمه. مثلا دست راست متوجه درد دست چپ نمی‌شه. پس اینکه همه انسان‌ها عضو یک پیکر باشند باعث نمی‌شه که از درد یکدیگر اطلاع پیدا کنند. اما اگر هر کسی عضوی از بدن دیگری باشه، وقتی هر انسانی دچار مشکلی بشه سایر انسان‌ها درد و مشکل او رو احساس می‌کنند.
بنده صاحب دیوان
2023-02-26T21:54:31.6061011
با سلام خدمت شما دوست عزیز جانجداً اشاره خوبی کردید و نکته ای بسیار ظریف فرمودید، لذت بردم. بنده نظرم طور دیگری است ولی. به نظرم هنگام احساس درد تمام اعضا تحت تأثیر قرار میگیرند و با همکاری هم پیغام را به مغز، همان عضو رئیسه منتقل میکنند تا گامی در دفع بیماری بردارند، که به حساب فرمایش شما اگر اعضا را صرفا اندام هایی جدا در نظر بگیریم که از هم دیگر تأثیرپذیر نیستند درست است ولی طبق عرض بنده عبارت یک پیکرند هم میتواند مناسب باشد. جسارت نباشه یاد این بیت افتادم همینطوری چون واژه ارکان در اون آمده: ز یزدان دان نه از ارکان که کوته دیدگی باشد/ که خطّی کز خرد خیزد تو آن را از بنان بینی
عقل و دلُ ساز کنیم، از اول آغاز کنیم
2023-04-23T20:52:40.136268
با سلام و احترام روزی که سانسور آثار بزرگان عرفان و تصوف شکسته شود، حقایق زیادی برملا خواهد شد. یک پیکرند صحیح می باشد و اشاره مستقیم به حضرت آدم دارد و اینکه هر کسی که ژن حضرت آدم در او وجود دارد، انسان است و در غیر این صورت انسان نماست. پیشنهاد می گردد، کتاب انسان کامل، اثر عارف بزرگوار عزیزالدین نسفی را مطالعه بفرمایید.
مهدی سالاری
2023-08-03T15:45:04.591895
دو حالت وجود دارد که درون مثال شیخ سعدی در یا نادرست جلوه می کند  ۱ اگر در این بیت که گفته شده اعضای یکدیگرند  زمانی اشتباه به نظر می رسد ک نمی توان اشخاص  اعضای هم باشند که منظور بدن یک انسان باشد زیرا نمی تواند هر عضو از بدن جز دیگر باشد و در عین حال آن عضو دیگری هم باشد  پس منطقا باید اعضای یک پیکرند درست باشد ۳ولی اگر سعدی در مورد جامعه به مثابه یک سیستم عملکرد که تاثیر پذیری از یکدیگر را در نظر داشته باشد کنند چرخ دنده های یک ماشین و یا سرنشینان یک کشتی که عملکرد هر یک از سرنشینان بر زندگی دیگران تاثیر پذیر است و گوهر همان کشتی و جامعه قلمداد شود یکدیگرند درست خواهد بود  
مجتبی
2023-08-24T13:33:55.5693584
جالب بود کورش
مجتبی
2023-08-24T13:43:12.807293
دوستان لطفا اینقدر به جناب شیخ اجل سعدی بزرگوار گیر ندهید سر این موضوع که فرموده اعضای یکدیگرند، و بخواهید بگید که اعضای یک پیکرند درسته! به هر حال استاد فرموده اعضای یکدیگرند. بالاخره باید قبول کرد که سعدی بزرگوار هم یک انسان بودند و انسان جایزالخطاس. کما اینکه جاهای دیگه ای در نوشته های ایشان هست که می توان بدان ایراد گرفت. مهم اینجا منظور استاد هست که کاملا گویا و درست هست و همه هم می فهمند. 
حمیدرضا
2023-09-02T21:52:18.3168743
آقای وحید عیدگاه در کانال تلگرامیشان نوشته‌اند (خلاصه شده): «از ص ۱۲۶ر تا ۱۳۰ر نسخۀ ش ۲۹۰۰ کتابخانۀ مغنیسا، رساله‌ای به ثبت رسیده که در پایان آن چنین آمده است:«رسالة‌الظرفا تألیف شیخ نجم‌الدین دایه مؤلف کتاب مرصادالعباد من‌المبدء الی‌المعاد قدس‌الله روحه‌العزیز»یعنی کاتب نسخه، رساله‌ای را به نجم رازی نسبت داده که تا به اکنون نشانی از آن نبوده است. ... اگر نسبت این رساله را به نجم رازی بپذیریم، با عنایت به اینکه نجم رازی حدود ۴۰ سال پیشتر از سعدی درگذشته است، به نظر می‌رسد، بتوانیم این متن را منبع سعدی برای شعر معروف «بنی آدم اعضای ...» بخوانیم که اتفاقاً ضبط «بنی آدم اعضای یکدیگرند» را تأیید می‌کند. ...نویسندۀ رساله‌الظرفا گوید: «دوستان را چنان باید داشت که هر یک چون عضوی‌اند از اعضای او چون چشم و گوش و زبان [بنی آدم اعضای یکدیگرند] هر عضوی از دیگری دربایسته‌تر ... هیچ آفریدۀ عاقل قاصد هلاک اعضای خود نشود [که در آفرینش ز یک گوهرند]... چنانکه اگر عضوی را آفتی رسد یا رنجی حادث شود [چو عضوی به درد آورد روزگار] مال فدا باید کردن تا آن عضو صحّت یابد [دگر عضوها را نماند قرار] ... دوستان را باید همین مراتب نگاه دارد». اما در سدۀ هفتم، مولانا نیز در فیه‌مافیه سخنی در همین مضمون دارد که سخت یادآور شعر سعدی و سخن نویسندۀ رساله‌الظرفا است:«درویشان حکم یک تن دارند. اگر عضوی از اعضا درد گیرد باقی اجزا متألم شوند: چشم دیدن خود بگذارد و گوش شنیدن و زبان گفتن ... شرط یاری آن است که خود را فدای یار خود کند ... زیرا همه رو به یک چیز دارند و غرق یک بحرند» (فیه‌مافیه ص۱۹۹، به تصحیح فروزانفر، انتشارات نگاه). خلاصه اینکه تاکنون معلوم شده محققان سدۀ هفتم، این مضمون را شبیه به هم به کار برده و از ظنّ خود، خاصیت گروه بودن را در این دیده‌اند که اعضای آن می‌توانند و باید به مثابه اعضای یکدیگر باشند و ایشان را در حکم یک تن و وجود واحد دیده‌اند؛ تفاوت کاربرد این مضمون در آثار ایشان در این بوده که آن را برای گروه و دسته‌ای که بدان تعلق خاطر داشته‌اند به کار برده‌اند. چنان که صاحب رساله‌الظرفا، دوستان را، مولوی درویشان را و عزیز نسفی در سال 680ق –چنان که فاضل ارجمند جناب میرافضلی در یادداشت: سندی در باب اعضای یکدیگر بودن! قلمی کرده‌اند- اهل وحدت را واجد چنین صفتی دیده‌اند.اندیشمند فاضل جناب جویا جهانبخش با عنایت به شواهدی که جناب دکتر ضیایی در اختیار ایشان گذاشته‌اند، سابقۀ این مضمون را در سدۀ یازدهم، در کتاب جواهرالخیال نشان داده‌اند که تأییدی بر این نکته است که از پیش از اسلام –چنان که جناب جهانبخش طی جمع‌بندی خویش، به سابقۀ حضور این مضمون یا شبیه به آن در سخن مینوی و یوسفی و دیگران اشاره کرده‌اند- تا حداقل سدۀ یازدهم هجری، هم شواهد موجود در متون دیگر و هم نسخه قدیم گلستان سعدی، به ضبط گفته شده اشاره داشته‌اند (رک. مقالۀ منتشر شدۀ ایشان در ش 199 آینۀ پژوهش). لذا دیگر سخن از چیزی غیر از ضبط «بنی آدم اعضای یکدیگرند» معقول و منطقی نمی‌نماید و پافشاری بر ضبط «بنی آدم اعضای یک پیکرند» توجیه علمی ندارد.»
سپهر نواب زاده
2023-11-11T12:31:22.5274392
درود به همه اساتید و دوستان گرامی۱- اکثر نظرات را در خصوص نزاع "یکدیگرند" - "یک پیکرند" مطالعه کردم، دیدم به این مطلب توجهی نشده بود که عبارت "یک پیکرند"، لطافت شعر را از نظر آوایی از بین می‌برد.فرض کنید یک ویولونیست در حال تک‌نوازی است و شنوندگان از لطافت این صدا در لذت و آرامش هستند. ناگهان یک سنج نواخته می‌شود و عیش مستمعان را منغص می‌کند.بنی آدم اعضاء یک - تا اینجا صدای ویولن است.پیکرند- می‌شود صدای سنجدیگرند- ادامه رسیتال ویولن و شیخ اجل، اجل است از نواختن سنج در میان رسیتال ویولن خودش.هر چند شاید کسانی که تنها به معنی لغات و مفهوم شعر توجه دارند و به هنر موسیقایی و آوایی شعر کمتر توجه می‌کنند، چنین نسبتی را به جناب سعدی روا بدارند. با وجودی که سعدی همواره به ظاهر و موسیقی و زیبایی شعر متعهد بوده است. ۲- در شعر اصطلاحی داریم به نام ضرورت شعری. گاهی اوقات برای حفظ قالب و ظاهر شعر، به ناچار دقیقترین واژه استفاده نمی‌شود. بلکه نزدیکترین کلمه‌ای که مفهوم را برساند و وزن و عروض و آهنگ را بر هم نزند، به کار می‌رود. مثلاً مولوی می‌گوید:مست و پریشان تو ام، موقوف فرمان تو اماسحق قربان تو ام، کاین عید قربانیست این همه می‌دانیم آن کس که قربانی شد، اسمعیل (ع) بود.پس چرا ملای رومی گفته اسحق قربان تو ام؟یعنی اطلاع نداشته؟یا سهو القلم شده؟ نمیشد که بگوید اسمعیل قربان تو ام.لذا به سراغ نزدیکترین واژه به اسمعیل رفته: اسحق.با این تدبیر، آیا قالب و ظاهر شعر را حفظ کرده؟بله.آیا مفهوم را رسانده؟بله. پس تمام. حال قیاس بفرمایید با اعضاء یکدیگرند.اصلا فرض کنیم که منظور سعدی اعضاء یک پیکر باشد.آیا با گفتن اعضاء یکدیگرند، ظاهر و قالب و آوا و لطافت و ظرافت شعر را حفظ کرده؟بله.آیا مفهوم را رسانده؟بله. پس تمام. اگر نثر بود، ولو نثر مسجع، مشکلی از "یک پیکرند" پیش نمی‌آمد. ولی در شعر، حاشا و کلا.(به آن غزل سعدی با مطلع شرف نفس به جود است و کرامت به سجود مراجعه بفرمایید تا یادآوری شود سعدی چه موسیقیدان بزرگی است) ۳- در ضمن چرا بنی آدم نمی‌توانند اعضاء یکدیگر باشند؟وقتی مادری به فرزندش می‌گوید تو قلب من هستی، تو جگرگوشه من هستی، نفس من هستی ( نفس من بید)، یا به فرد توانا و مورد اعتماد یک رئیس می‌گویند دست راست او است، یا چشم و گوش اوست، و نظایر این تعبیرات، پس بنی آدم می‌توانند اعضاء یکدیگر باشند.چرا که نه؟اتفاقا اگر جگرگوشه‌ای به درد آید، تمام وجود پدر و مادرش بی‌قرار می‌شود و به درد می‌آید. از طولانی شدن مطلب پوزش می‌خواهم.   سپهر نواب زاده