گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:ملک زوزن را خواجه‌ای بود کریم النفس نیک محضر که همگان را در مواجهه خدمت کردی و در غیبت نکویی گف...

ملک زوزن را خواجه‌ای بود کریم النفس نیک محضر که همگان را در مواجهه خدمت کردی و در غیبت نکویی گفتی. اتفاقاً از او حرکتی در نظر سلطان ناپسند آمد. مصادره فرمود و عقوبت کرد و سرهنگان ملک به سوابق نعمت او معترف بودند و به شکر آن مرتهن در مدت توکیل او رفق و ملاطفت کردندی و زجر و معاقبت روا نداشتندی.
صلح با دشمن اگر خواهی هر گه که تو را
❈۱❈
در قفا عیب کند در نظرش تحسین کن سخن آخر به دهان می‌گذرد موذی را
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن
آنچه مضمون خطاب ملک بود از عهدهٔ بعضی به در آمد و به بقیتی در زندان بماند. آورده‌اند که یکی از ملوک نواحی در خفیه پیامش فرستاد که ملوک آن طرف قدر چنان بزرگوار ندانستند و بی عزّتی کردند. اگر رای عزیز فلان احسن الله خلاصه به جانب ما التفاتی کند در رعایت خاطرش هر چه تمام تر سعی کرده شود و اعیان این مملکت به دیدار او مفتقرند و جواب این حرف را منتظر.
خواجه بر این وقوف یافت و از خطر اندیشید و در حال جوابی مختصر چنان که مصلحت دید بر قفای ورق نبشت و روان کرد. یکی از متعلقان واقف شد و ملک را اعلام کرد که فلان را که حبس فرمودی با ملوک نواحی مراسله دارد. ملک به هم بر آمد و کشف این خبر فرمود. قاصد را بگرفتند و رسالت بخواندند نبشته بود که:
حسن ظنّ بزرگان بیش از فضیلت ماست و تشریف قبولی که فرمودند بنده را امکان اجابت نیست به حکم آن که پرورده نعمت این خاندان است و به اندک مایه تغیر با ولی نعمت بی وفایی نتوان کرد چنان که گفته‌اند:
آن را که به جای توست هر دم کرمی عذرش بنه ار کند به عمری ستمی
ملک را سیرت حق شناسی از او پسند آمد و خلعت و نعمت بخشید و عذر خواست که: خطا کردم تو را بی جرم و خطا آزردن! گفت: یا خداوند بنده در این حالت مر خداوند را خطا نمی‌بیند. تقدیر خداوند تعالی بود که مر این بنده را مکروهی برسد، پس به دست تو اولی تر که سوابق نعمت بر این بنده داری و ایادی منت و حکما گفته‌اند:
گر گزندت رسد ز خلق مرنج
❈۲❈
که نه راحت رسد ز خلق نه رنج از خدا دان خلاف دشمن و دوست
کاین دل هر دو در تصرف اوست گر چه تیر از کمان همی‌گذرد
❈۳❈
از کمان دار بیند اهل خرد

فایل صوتی گلستان حکایت شمارهٔ ۲۴

تصاویر

کامنت ها

نفیسه
2016-02-02T09:35:53
مفتقر ؛ به معنای نیازمند
مهرداد
2013-07-08T17:18:27
اعیان این ملک به دیداراو مفتخرندنه مفتقرند.
وفایی
2017-03-19T22:50:08
از خدا دان خلاف دشمن و دوست که دل هر دو در تصرف اوست
گنگِ خواب دیده
2023-04-13T01:11:19.7097063
یا خدا! عجب زبونی!! برگشته میگه: خواست خدا این بوده که من آزار داده بشم. پس چقد خوش شانس بودم که توسط شمایی که به من انقدر محبت کردید این آزار بهم رسید!!!!!   واقعا که چقد شیرین سخنه سعدی:))))
محمد حسین شعفی
2023-09-05T08:15:54.240791
خواجه: بزرگ، سرور، مهتر، رئیس مُلک زوزن را خواجه‌ای بود: رئیسی برای سرزمین زوزن بود کریم النفس: از کرم و به معنای: از جهات ویژگی‌های شخصیتی انسان بخشنده‌ای بود و اکرم از کرامت است. همگِنان: مخفف گون و گین، هم‌سطح، هم شکل، هم نوعان، هم ردیفان مواجهه: از وجه و باب آن مفاعله به معنای روبرو است. مصادره: مصدر باب مفاعله،  اجازه تصرف اموال را از فرد بگیرند. سوابق: سابقه مرتهِن: از رهن به معنای گرو، رهین منت او، رفق: همراه، مهربانی توکیل: از ( وکل ) به معنای کار را به کسی واگذار کردن، امر وامانده، بازداشت موقت، آخِر:‌ پایان و آخرَ به معنای دیگر است در بیت (سخن آخر به دهان . . . ) مراد آخِر است موذی را: رای فک اضافه، این "را" برای تفکیک کردن مضاف از مضاف الیه استفاده می‌شود معاقبت: عقوبت روا نداشتند: نمی‌توان از مرزها عبور کرد خطاب: توبیخ آنچه مضمون خِطاب ملک بود از عهده بعضی به درآمد: آنچه منظور ملک بود را برخی توانستند اجرا کنند. خُفیه: یواشکی   خیفه: ترس رَای: نظر احسن الله خلاصه: خدا خلاصش را نیکو کند خِلاف: مخالفت و خَلاف به معنای پشت، رویگردان است در این بیت منظور خِلاف است