سعدی:پادشاهی به دیده استحقار در طایفه درویشان نظر کرد. یکی زآن میان به فراست به جای آورد و گفت: ای م...
پادشاهی به دیده استحقار در طایفه درویشان نظر کرد.
یکی زآن میان به فراست به جای آورد و گفت: ای ملک! ما در این دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر.
یکی زآن میان به فراست به جای آورد و گفت: ای ملک! ما در این دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر.
❈۱❈
اگر کشور خدای کامران است
وگر درویش حاجتمند نان است
در آن ساعت که خواهند این و آن مرد
نخواهند از جهان بیش از کفن برد
❈۲❈
چو رخت از مملکت بربست خواهی
گدایی بهتر است از پادشاهی
ظاهرِ درویشی جامه ژنده است و موی سِترده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفس مرده.
نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی
نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی
وگر خلاف کنندش به جنگ برخیزد
اگر ز کوه فرو غلطد آسیا سنگی
نه عارف است که از راه سنگ برخیزد
طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل.
طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل.
هر که بدین صفتها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است وگر در قباست.
اما هرزهگردی بی نماز هواپرست هوسباز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رند است وگر در عباست.
اما هرزهگردی بی نماز هواپرست هوسباز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رند است وگر در عباست.
❈۳❈
ای درونت برهنه از تقوی
کز برون جامه ریا داری
پرده هفت رنگ در مگذار
تو که در خانه بوریا داری
کامنت ها