گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود

❈۱❈
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش که محال است در این مرحله امکان خلود
❈۲❈
وی که در شدت فقری و پریشانی حال صبر کن کاین دو سه روزی به سر آید معدود
خاک راهی که بر او می‌گذری ساکن باش که عیون است و جفون است و خدود است و قدود
❈۳❈
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروز است که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود
❈۴❈
دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن گرت ایمان درست است به روز موعود
❈۵❈
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
از ثری تا به ثریا به عبودیت او همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
❈۶❈
کرمش نامتناهی، نعمش بی‌پایان هیچ خواهنده از این در نرود بی مقصود
پند سعدی که کلید در گنج سعد است نتواند که به جای آورد الا مسعود

فایل صوتی مواعظ غزل شمارهٔ ۲۶

تصاویر

کامنت ها

ناشناس
2015-12-02T01:03:07
شرف (مرد )به جود است و کرامت (نه سجود)
سعید فاضلی
2016-10-15T15:12:16
جناب میرزایی و دیگر دوستان به خوبی به این نکته ریز و نغز پرداختید. شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود...سپاسگزارم.
مژده
2008-12-12T15:48:17
شرف نفس به جودست و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجودبه شرف مرد به جودست و کرامت به سجودهر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجودولی تصور می کنم "نفس" دراینجا عربی است و با کرامت قرینه است و همینطور سین نفس با "جودست" و "سجود"اما "مرد" خوشاهنگتر ("ر" تلفظ نمی شود. ولی "ف" و "س" در "نفس" باید تلفظ شود) و در ضمن "ر" در مرد و کرامت، قابل توجه است.---پاسخ: با تشکر، نقل نسخه‏ی تصحیحی فروغی همین است (نفس)، لذا پیشنهاد و دلیل شما را در حاشیه باقی می‏گذاریم.
میرزایی
2014-05-08T11:58:47
شرف مرد به جود است و سخاوت، نه سجودهر که این هر دو ندارد عدم به ز وجود
ادروک
2013-06-08T15:59:28
یوم الموعود روز رستاخیز است و رست یا رشت یعنی مرده و اخیستن یعنی برخاستن و ریشتاخیستن یعنی مرده برخیزان
ادروک
2013-06-08T15:57:48
والسماء ذات البروج و الیوم الموعود و شاهد و مشهود
نرگس
2020-04-24T12:05:29
از ثری تا به ثریا به عبودیت اوهمه در ذکر و مناجات و قیامند و قعوداین بیت بالا در همین شعر معلوم میکنه که منظور سعدی در این شعر تکیه بر عبودیت و سجده هم هست .پس این بیت میتونه درست باشه :
محمدرضا
2020-04-02T01:57:01
ببینید دوستان منظور سعدی از مصرع اول دو قسمت داره :1) لازمه شرافت وانسانیت بخشندگی است و 2 )لازمه کرامت و بزرگی سجود و بندگی خداونده
محمد
2019-04-30T09:29:28
من تصور میکنم همان نه سجود مناسبتر است . کما اینکه سعدی در شعر دیگری هم اشاراتی به ویژه نبودن سجده و سجاده کرده .آنجا که میگوید: عبادت به جز خدمت خلق نیست به تسبیح و سجاده و دلق نیست
حسین
2019-06-18T19:28:54
چرا روی اشتباه خودتون پافشاری میکنید؟اخه کرامت به سجود چه معنایی داره؟
حیدرزاده
2019-08-22T18:54:38
چون در مصرع دوم اشاره به هر دو شده است لذا اشاره به فضل و کرامت است نه سجود در جای دیگر حضرت سعدی میفرماید :طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی بر خاک نهی پیشانی هما سجود است ودر مصرع بعد زهد پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست
آرمان
2021-01-24T13:49:01
دوستانپافشاری بی مورد میکنید.واضحه که (نه سجود)درسته
متین
2021-02-11T12:01:11
واضحه که به سجود درسته ،چه از مصراع دوم بیت وچه ازنظر معنا که سعدی می فرمایند این دوحالا اون دوستی که با پافشاری مکررا می نویسند پافشاری نکنید !؟
احمد الیاسی
2020-06-30T12:05:40
میفرمایند که شرف مرد به جود است و کرامت ، به سجود کاری به ادامه شعر نداریماون کاما که قبل از به اومده یه وقفه توی ریتم شعر میندازه و جمله رو دو قسمت میکنه شرف مرد ... به سجود : منظور از به سجود 《در ادامه شمردن خصوصیات بزرگ بودن》 یعنی افتادگی
احمد
2020-07-06T13:36:53
با اجازه اساتید محترم.در مورد مصرع اول جود و کرامت در معنی لغوی مشابه هستندپس این یک مورد و سجود مورد دوم می‌باشد.زیرا در مصرع دوم همین بیت سعدی میگوید: هرکه این هر «دو» ندارد..شرف نفس به «جود است و کرامت»،به «سجود»هرکه این هر دو ندارد عدمش به که وجودو احتمالاً سجود به منظور افتادگی باشد
فرشید
2020-08-03T10:48:57
از ابیات دوم و سوم میتوان نتیجه گرفت موضوع بحث سعدی داشتن جود برای مرد در زمان ثروتمند بودن و حفظ کرامت برای مرددر زمان فقر میباشد پس بیت اول به صورت زیر صحیح است شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
کیوان فرهادی
2020-07-20T11:52:07
دوستان توجه کنند کلیات مفهوم و منظور حضرت سعدی با تغییر (به سجود) و (نه سجود) تغییر چندانی ندارد، هر رو می پسندم و شعر به هر دو طریق خوانده شود بسیار نغز و شیرین است.به قول استاد شهریار،تفاوت اشعار سعدی و حافظ در این است که در شعر سعدی میتوان یک حرف یا کلمه را جابجا نمود و ارکان شعر همچنان محکم و استوار باقی بماند،ولی شعر حافظ به محض تغییر یک کلمه، به هم ریخته میشود.
Reza
2020-07-29T19:48:54
درود این غزل تاب رو چقدر بد خوندن این دوست با قریحه...!
علی محمد
2020-10-31T18:00:36
منظور سعدی همان به سجود است .چون در قران بارها و بارها زکات و نماز با هم امده.و در بیت بعد که میگوید هر دو ندارد منظور از هر دو جود و سجود است
میثم
2020-09-13T10:17:28
سلامبنده عرض میدارم1.با توجه به نسخ موجود و محکم بودن نسخ بر بیت مورد بحث در.....2.با توجه به مصرع دوم3. و عدم نظر شخصی.شرف مرد به جود است و کرامت به سجودسپاس فراوان
محمد
2018-09-30T19:53:36
به چه دیلی برخی دوستان "به سجود" را به "نه سجود" تغییر داده اند؟آیا در نسخه ی خاصی این طور آمده یا صرفا ذوق شخصی است؟ ضمن این که "نه" پیش از یک قافیه دیگر استفاده شده
امیر
2018-01-21T18:03:25
لطفا تصحیح گردد شرف مرد به جود است و کرامت نه سجود
Mahmood Shams
2022-09-23T17:56:49.9614049
درود ، بنده ام با شما موافقم و در ادامه همین شعر همانطور که دوستان اشاره کردند در بیت از ثری تا به ثریا به عبودیت او / همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود /  نظر شاعر عیان است ،  حضرت سعدی به قول استاد اسماعیل آذر شریعت مدار ترین شاعر ماست ، و بارها از عبادت خداوند و بندگی و ستایش و شکرگزاری خالق هستی و مدح پیامبران سروده به زیبایی و مهارت ، ضمن اینکه دوست گرامی که به شعری از بوستان اشاره کردند طریقت به جز خدمت خلق نیست ..... آمده که در سخنان و احادیث بزرگان دین بیان شده ، کلمه عبادت بارها در آثار سعدی به کار گرفته شده  که چند نمونه می آورم در غزل معروف به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست می فرماید پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است / که بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست / یا در اولین غزل همچون اول بوستان و گلستان که بنام و عشق خداوند شروع می کند می فرماید: خداوندا بدان تشریف عزت / که دادی انبیا و اولیا را / بدان مردان میدان عبادت / که بشکستند شیطان و هوا را / یا در خود بوستان که می فرماید: عبادت به اخلاص نیت نکوست / وگر نه چه آید ز بی مغز پوست ؟ اینها فقط دو سه مورد بود همچون افرادی که از حافظ برنمی تابند بیانی از قرآن و اسلام و مسلمانی را و فقط شراب و عیش و عشرت را می پذیرند نه کلامی که مخالف عقیده و باورشان باشد!! شگفتا به قول قدیمی ها کافر همه را به کیش خود پندارد !!