سعدی:شرف نفس به جود است و کرامت به سجود هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
❈۱❈
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محال است در این مرحله امکان خلود
❈۲❈
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
صبر کن کاین دو سه روزی به سر آید معدود
خاک راهی که بر او میگذری ساکن باش
که عیون است و جفون است و خدود است و قدود
❈۳❈
این همان چشمهٔ خورشید جهان افروز است
که همی تافت بر آرامگه عاد و ثمود
خاک مصر طرب انگیز نبینی که همان
خاک مصر است ولی بر سر فرعون و جنود
❈۴❈
دنیی آن قدر ندارد که بدو رشک برند
ای برادر که نه محسود بماند نه حسود
قیمت خود به مناهی و ملاهی مشکن
گرت ایمان درست است به روز موعود
❈۵❈
دست حاجت که بری پیش خداوندی بر
که کریم است و رحیم است و غفور است و ودود
از ثری تا به ثریا به عبودیت او
همه در ذکر و مناجات و قیامند و قعود
❈۶❈
کرمش نامتناهی، نعمش بیپایان
هیچ خواهنده از این در نرود بی مقصود
پند سعدی که کلید در گنج سعد است
نتواند که به جای آورد الا مسعود
کامنت ها