سعدی:غافلند از زندگی مستان خواب زندگانی چیست مستی از شراب
❈۱❈
غافلند از زندگی مستان خواب
زندگانی چیست مستی از شراب
تا نپنداری شرابی گفتمت
خانه آبادان و عقل از وی خراب
❈۲❈
از شراب شوق جانان مست شو
کآنچه عقلت میبرد شر است و آب
قرب خواهی گردن از طاعت مپیچ
جامگی خواهی سر از خدمت متاب
❈۳❈
خفته در وادی و رفته کاروان
ترسمش منزل نبیند جز به خواب
تا نپاشی تخم طاعت، دخل عیش
برنگیری، رنج بین و گنج یاب
❈۴❈
چشمهٔ حیوان به تاریکی در است
لؤلؤ اندر بحر و گنج اندر خراب
هر که دائم حلقه بر سندان زند
ناگهش روزی بباشد فتح باب
❈۵❈
رفت باید تا به کام دل رسند
شب نشستن تا برآید آفتاب
سعدیا گر مزد خواهی بی عمل
تشنه خسبد کاروانی در سراب
کامنت ها