سعدی:خلاف راستی باشد خلاف رای درویشان بنه گر همتی داری سری در پای درویشان
❈۱❈
خلاف راستی باشد خلاف رای درویشان
بنه گر همتی داری سری در پای درویشان
گرت آیینهای باید که نور حق در او بینی
نبینی در همه عالم مگر سیمای درویشان
❈۲❈
قبا بر قد سلطانان چنان زیبا نمیآید
که این خلقان گردآلوده را بالای درویشان
به مأوی سر فرود آرند درویشان معاذ الله
وگر خود جنتالمأوی بود مأوای درویشان
❈۳❈
وگر خواهند درویشان ملک را صنع آن باشد
که ملک پادشاهان را کند یغمای درویشان
گر از یک نیمه زور آرد سپاه مشرق و مغرب
ز دیگر نیمه بس باشد تن تنهای درویشان
❈۴❈
کسی آزار درویشان تواند جست لا والله
که گر خود زهر پیش آرد بود حلوای درویشان
تو زر داری و زن داری و سیم و سود و سرمایه
کجا با این همه شغلت بود پروای درویشان
❈۵❈
که حق بینند و حق گویند و حق جویند و حق باشد
هر آن معنی که آید در دل دانای درویشان
دو عالم چیست تا در چشم اینان قیمتی دارد
دویی هرگز نباشد در دل یکتای درویشان
❈۶❈
سرای و سیم و زر در باز و عقل و جان و دل سعدی
حریف این است اگر داری سر سودای درویشان
کامنت ها