گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

سعدی:ای به باد هوس در افتاده بادت اندر سر است یا باده

❈۱❈
ای به باد هوس در افتاده بادت اندر سر است یا باده
یک قدم بر خلاف نفس بنه در خیال خدای ننهاده
❈۲❈
راه گم کرده از طریق صلاح در بیابان غفلت افتاده
خود به یک بار از تو بستاند چرخ انصافهای ناداده
❈۳❈
رنج‌بردار دیو نفس مباش در هوای بت ای پریزاده
دیدی این روزگار سفله نواز چون گرفت از تو جان آزاده
❈۴❈
چون تو آسوده‌ای چه می‌دانی که مرا نیست عیش آماده
ملک آزادیت چو ممکن نیست شهربند هواست بگشاده
❈۵❈
لاف مردی زنی و زن باشی همچو خنثی مباش نرماده
سعدیا تا کی این رحیل زنی محمل از پیش نافرستاده
❈۶❈
هر زمان چون پیاله چند زنی خنده در روی لعبت ساده
بس که با خویشتن بگویی راز چون صراحی به اشک بیجاده

فایل صوتی مواعظ غزل شمارهٔ ۵۴

تصاویر

کامنت ها

فرخ مردان
2017-06-12T10:39:35
کسی میتونه در مورد معنی بیت های هشتم و آخر راهنمایی کنه؟
حمیدرضا
2021-10-08T17:41:01.14693
علی رغم این که در چاپ فروغی «بنه» آمده، من متوجه نحوهٔ خواندن صحیح و معنادار بیت با این صورت نشدم (فعل امری «بنه» و سپس ارتباط آن با مصرع دوم). در نسخهٔ خطی دیگری به جای آن «پلید» نوشته شده که در خوانش شعر از این صورت استفاده شد. اگر دوستان در مورد نحوهٔ خوانش صحیح بیت به صورتی که در نسخهٔ فروغی آمده پیشنهادی دارند لطفاً عنوان بفرمایند.
بابک چندم
2021-10-09T16:23:15.7044081
@ حمید رضا خوانش من بر اساس نسخه فروغی: ای به باد هوس در افتاده بادت اندر سر است یا باده؟ یک قدم بر خلاف نفس بنه در خیال، خدای ننهاده مصرع دوم از بیت دوم را می توان دو گونه خواند: ۱- پرسشی* در خیال ( بی کسره رابط و سپس توقف/ مکس) خدای (را) ننهاده(ای)؟ در ذهن یا ضمیرت از خدا خبر نداری؟ (*چند بیت دیگر در این شعر نیز پرسشی اند) ۲-اخباری در خیال (همچنان بی کسره و سپس توقف کوتاه) خدای (را) ننهاده ای آنکه در ذهن/ ضمیرت از خدا بی خبری  
حمیدرضا
2021-10-09T18:08:20.5470046
ممنون از پاسخ جنابعالی، نمیتوانید لام خیال را با سکون بخوانید چون وزن شعر به هم می‌ریزد. در حقیقت لام اینجا هجای بلند محسوب میشود یعنی می‌شود به جای آن «خیالی» گذاشت و شعر از لحاظ وزنی درست بماند اما خیال با لام ساکن جای آن نمی‌نشیند. اگر هجای کوتاه بود می‌توانستیم چنین کاری بکنیم مثلا اگر به جای «خیال خدای» گفته بود «خدای خیال» میشد لام را ساکن خواند و البته آن وقت همین وضعیت لام خیال را یای خدای پیدا می‌کرد. از این جهت و به لحاظ آن که هر دو خوانشتان منوط به ساکن فرض کردن لام خیال است جسارتا هیچکدام قابل پذیرش نیست.
بابک چندم
2021-10-09T22:56:42.7835013
دوست عزیز قرار نبود برای چند مثقال اینور و آنور معامله را بهم زنید... باری، این چه طور است، چه فکر می کنید: دُرّ ِخیالِ خدای ننهاده معین برای نهادن/نهاده در کنار گذاردن/قرار دادن این معانی را هم آورده: -بر افراشتن -تقدیر کردن و...  
حمیدرضا
2021-10-10T08:32:24.115706
بابک جان، از این که برای پاسخگویی به من وقت گذاشتی سپاسگزارم. مطمئن نیستم پیشنهادهایت را جدی بگیرم یا شوخی فرض کنم. در پیشنهادهایت به طور جدی (یا شاید به شوخی) نظم شعری و وزن عروضی را نادیده میگیری و حتی بدون نیاز به آگاهی از این موارد مشخص است که نمی‌توان شعر را با این پیشنهاد طوری خواند که موزون بماند. درخواست من برای راهنمایی و کمک بیشتر معطوف به حل معمای معنایی بیت در این ضبط است طوری که بتوان با لحن درست و بامعنی جمله را خواند، از نوع راهنمایی‌هایی که جناب ططری ارائه کرده‌اند.
بابک چندم
2021-10-11T03:01:33.4966132
حمید رضا جان، والله دروغ چرا! گرچه که ترازوی من از همان روز ازل نامیزانه و فعلن، فاعلن، مفتعلن و ...در رده گروه سنی من نیست، ولی هجاها را اگر که حوصله کنم و حال و دماغی باشد به گمانم که بتوانم از پسش برآیم... پیشنهاد اولم هم که شوخی نبود و از دید خودم ایراد وزنی نداشت: یک قدم برخلاف نفس بنه در خیال، خدای را ننهاده ("را" از قلم افتاده) و معنی آنرا هم که پیشتر آوردم تکمیل می کنم : ای از خدا بی خبر حداقل کمی همت کن که از نفس دور شوی.  اما توصیف جناب ططری: یک قدم بر خلاف نفس بنه (یک قدم) در خیالِ خدای ننهاده یک قدم در اندیشهء خدا بر نداشته ای؟در فکر خدا یک قدم نگذاشتی؟ در اندیشه/پندار او قدم برداشتن/گذاردن؟ در راه قدم می نهند یا در اندیشه؟ در اندیشه او قدم نهادن-> به سوی او رفتن، به او نزدیک شدن برای من ثقیل است، چرا که اگرچه نهایتاً به سوی خدا رفتن، به خدا نزدیک شدن را برداشت می توان کرد ولی همانند لقمه را دور سر گرداندن است...مثلا می توانست بسیار ساده تر بیاورد " قدمی در راهِ خدای ننهاده" . اگر هم اینرا به حساب آرایه شاعری و تمایل شاعر به کمی پیچیدگی فرض کنیم، به نظر من چندان لطیف و دلچسب و مطبوع که نیست هیچ درست خلاف آنست و خلاف طبیعت سعدی که در ذهن من است: ظریف، لطیف، دلنشین گوی....بیانش در بسیاری موارد پیچیدگی دارد ولی نه پیچیدگی فقط به صرف پیچاندن و پیچیدگی... در مورد بیت هفتم هم که اشاره کردید، به گمان من می توان هر دو مصراع آنرا دو گونه خواند : اخباری و پرسشی که در نهایت دو معنی متضاد می دهند. اخباری: تو که آسوده ای از حال من خبر نداری،که چه دور از شادی و سرمستیم. پرسشی: چون خودت غرق آسودگی هستی ، گمان میبری که من شادی و سرمستی ندارم؟ به هر حال این آنچه که به ذهن من خطور کرد است و گر ایرادی هم دارد گوش شنوا دارم.