سعدی:ای به باد هوس در افتاده بادت اندر سر است یا باده
❈۱❈
ای به باد هوس در افتاده
بادت اندر سر است یا باده
یک قدم بر خلاف نفس بنه
در خیال خدای ننهاده
❈۲❈
راه گم کرده از طریق صلاح
در بیابان غفلت افتاده
خود به یک بار از تو بستاند
چرخ انصافهای ناداده
❈۳❈
رنجبردار دیو نفس مباش
در هوای بت ای پریزاده
دیدی این روزگار سفله نواز
چون گرفت از تو جان آزاده
❈۴❈
چون تو آسودهای چه میدانی
که مرا نیست عیش آماده
ملک آزادیت چو ممکن نیست
شهربند هواست بگشاده
❈۵❈
لاف مردی زنی و زن باشی
همچو خنثی مباش نرماده
سعدیا تا کی این رحیل زنی
محمل از پیش نافرستاده
❈۶❈
هر زمان چون پیاله چند زنی
خنده در روی لعبت ساده
بس که با خویشتن بگویی راز
چون صراحی به اشک بیجاده
کامنت ها