سعدی:شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
❈۱❈
شبی در خرقه رندآسا، گذر کردم به میخانه
ز عشرت میپرستان را، منور بود کاشانه
ز خلوتگاه ربانی، وثاقی در سرای دل
که تا قصر دماغ ایمن بود ز آواز بیگانه
❈۲❈
چو ساقی در شراب آمد، به نوشانوش در مجلس
به نافرزانگی گفتند کاول مرد فرزانه
به تندی گفتم آری من، شراب از مجلسی خوردم
که مه پیرامن شمعش، نیارد بود پروانه
❈۳❈
دلی کز عالم وحدت، سماع حق شنیدهست او
به گوش همتش دیگر، کی آید شعر و افسانه
گمان بردم که طفلانند وز پیری سخن گفتم
مرا پیری خراباتی، جوابی داد مردانه
❈۴❈
که نور عالم علوی، فرا هر روزنی تابد
تو اندر صومعش دیدی و ما در کنج میخانه
کسی کآمد در این خلوت، به یکرنگی هویدا شد
چه پیری عابد زاهد، چه رند مست دیوانه
❈۵❈
گشادند از درون جان در تحقیق سعدی را
چو اندر قفل گردون زد کلید صبح دندانه
کامنت ها