سعدی:ای یار ناگزیر که دل در هوای توست جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
❈۱❈
ای یار ناگزیر که دل در هوای توست
جان نیز اگر قبول کنی هم برای توست
غوغای عارفان و تمنای عاشقان
حرص بهشت نیست که شوق لقای توست
❈۲❈
گر تاج میدهی غرض ما قبول تو
ور تیغ میزنی طلب ما رضای توست
گر بنده مینوازی و گر بنده میکشی
زجر و نواخت هر چه کنی رای رای توست
❈۳❈
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر
شادی به روزگار کسی کآشنای توست
هر جا که روی زندهدلی بر زمین تو
هر جا که دست غمزدهای بر دعای توست
❈۴❈
تنها نه من به قید تو درماندهام اسیر
کز هر طرف شکستهدلی مبتلای توست
قومی هوای نعمت دنیا همی پزند
قومی هوای عقبی و ما را هوای توست
❈۵❈
قوت روان شیفتگان التفات تو
آرام جان زندهدلان مرحبای توست
گر ما مقصریم تو بسیار رحمتی
عذری که میرود به امید وفای توست
❈۶❈
شاید که در حساب نیاید گناه ما
آنجا که فضل و رحمت بیمنتهای توست
کس را بقای دائم و عهد مقیم نیست
جاوید پادشاهی و دائم بقای توست
❈۷❈
هر جا که پادشاهی و صدری و سروری
موقوف آستان در کبریای توست
سعدی ثنای تو نتواند به شرح گفت
خاموشی از ثنای تو حد ثنای توست
کامنت ها