صادق سرمد:مرگ بهار، مرگ فضیلت بود مرگی و صدهزار مصیبت بود
❈۱❈
مرگ بهار، مرگ فضیلت بود
مرگی و صدهزار مصیبت بود
هنگام آنکه فصل بهار آمد
و آغاز بازگشت طبیعت بود
❈۲❈
هنگام آنکه گل به چمن سر زد
وندر چمن کمال طراوت بود
هنگام آنکه بلبلِ گویا را
در وصف گل حدیث بلاغت بود
❈۳❈
اردیبهشت از پی فروردین
در جلوه با بهشتی طلعت بود
عمرِ بهارِ شعر و ادب طی شد
ما را از این بهار چه قسمت بود؟
❈۴❈
عمر بهار گشت طی و با وی
ما را هنوز وعدهی صحبت بود
سی سال پیش از اینکه مرا
با وی آغاز دوستی و مَودَّت بود
❈۵❈
من مُبتدی به کار سخن بودم
او در سخن به حَدِّ نهایت بود
چون چیرهدستیام به سخن میدید
با مخلصش کمالِ عنایت بود
❈۶❈
بگذشت سالها که به ری
ما را با وی بنای مهر و محبت بود
بس شد که او به خانۀ من آمد
بس شد مرا به خوانش دعوت بود
❈۷❈
من از برای خانۀ او زحمت
او در سرای من همه رحمت بود
چون بالغ آمدم به سخندانی
ما را به چشم خلق، رقابت بود
❈۸❈
لیکن مرا به حضرت استادیش
رسم ادب به حکم ارادت بود
هیچش نه اهل بخل و حسد دیدم
هیچ او نه اهل بغض و عداوت بود
❈۹❈
میخواست صد چو من به سخن خیزد
کو عاشق سخن به حقیقت بود
استادِ فَحل بود و به استادیش
کس را نَه هیچ شک و نَه شُبْهَت بود
❈۱۰❈
انواع شعر را ز هنرمندی
مرد هزار پیشه به صنعت بود
وقت غزل به فکر بدایع ساز
سعدیِّ عصر خود به فصاحت بود
❈۱۱❈
گاه جدل به منطق خصمافکن
استاد طوس بود و به جرأت بود
در انتظام نظم بلاغت خیز
استادْ عنصری به قصیدت بود
❈۱۲❈
هم در ادب مقامِ مُقَدّم داشت
هم پیشرو به کار سیاست بود
ای شهریار ملک سخنگویی
حالی چه وقت عُزلت و رحلت بود؟
❈۱۳❈
ای قهرمان روز بلاجویی
حالی چه وقت بستر راحت بود؟
تو شمعِ جمعِ اهلِ سخن بودی
حالی چه وقت دَخمۀ ظُلمت بود؟
❈۱۴❈
رفتی و انجمن ز تو شد خالی
حالی چه وقت گوشۀ خَلوت بود؟
مردم گمان کنند که تو مُردی
وین قصه گرچه راستْ به شُهرت بود
❈۱۵❈
تو زندهای که سیرت تو زنده است
مُردهست آنکه زنده به صورت بود
آغاز زندگی تو امروز است
کان زندگی حیات موقّت بود
❈۱۶❈
گر خواندهای حکایت رجعت را
تا خود نگویی این همه بدعت بود
بنگر که مَرد حق چون به صورت
مُرد هرچند زندگیش به ذلّت بود
❈۱۷❈
حق دولتش به عزِّ ابَد بخشد
تا بنگری که رجعت دولت بود
گر خواندهای حدیث قیامت را
تا نشمری فسانه که تهمت بود
❈۱۸❈
مرد خدا چو رخت اقامت بست
مرگش اگرچه ترک اقامت بود
حق قامتش به جلوه برافرازد
تا بینی آنچه سرو قیامت بود
❈۱۹❈
آن را که زندگانی جاوید است
مرگ از پی حیاتِ وسیلت بود
عمر ابد به طول مَعیشَت نیست
مَشمر حیات آنچه معیشت بود
❈۲۰❈
بسیار کس که طول معیشت داشت
وز عیش خوش به شادی و عشرت بود
پیش از مَمات مُرد حیات وی
کاندر حیات کُشتهی شَهوت بود
❈۲۱❈
بسیار کس که مُهْلتِ کوته داشت
وندر معاش خویش به عُسرت بود
لیکن حَیات او اَبَدی گردید
کز بهرِ مرگ زنده به خدمت بود
❈۲۲❈
روزی که مُرد مَرد عیان گردد
کو را چه پایه بود و چه رُتبت بود
آن را که هیچ گوهر ذاتی نیست
گویند از چه قوم و قبیلت بود
❈۲۳❈
و آن کو هنر به گوهر خود دارد
بشناسیاش چه قدر و چه قیمت بود
هان ای مَلِک تو زنده و جاویدی
کِتْ زندگی به خدمتِ ملّت بود
❈۲۴❈
اِحیای مَمْلکت به سخَن کردی
روزی که مملکت به هلاکت بود
هرچند هیچکس نَبُوَد آگاه
کاندر کجاش خواهد تُربت بود
❈۲۵❈
ای کاش مدفن تو به مشهد بود
ای کاش تربتت نَه به غربت بود
تو خادم حریم رضا(ع)بودی
زانت به چشم جامعه حُرمت بود
❈۲۶❈
بر«آستان قُدس» نهادی سر
ز آن روح قُدسیاَت به حمایت بود
صدگونه تسلیت به خراسان باد
کز تربتش به کام تو شربت بود
❈۲۷❈
بر جام تو تَحیّت «سرمد» باد
کز حق تو را سلام و تَحیّت بود
کامنت ها