صادق سرمد:سال نو گشت به یاران کهن مژده دهید که بهار آمد و باغ آمد و گل آمد و عید
❈۱❈
سال نو گشت به یاران کهن مژده دهید
که بهار آمد و باغ آمد و گل آمد و عید
سال نو گشت و به آیین کهن می باید
خدمت دوست شد و دست ارادت بوسید
❈۲❈
ای خوشا عید و خوشا دیدن یاران کهن
که ز ایام کهن تازه کند ایام به عید
سال نو گشت و درختان همه نو پوشیدند
که ز تن کند بباید کهن و نو پوشید
❈۳❈
هیچ دانی که چه گوید به تو این تازه بهار
هر سحرگه که نسیمش به گل و لاله وزید
غرض از عید نه آن است که ارباب جلال
جامۀ ناز بپوشند به الطاف مزید
❈۴❈
غرض از عید بود آن که توانگر پرسد
خبر از حال فقیری که نشسته به نوید
غرض از عید بود آن که توانگر بخرد
جامه آن را که کسش کفش و کلاهی نخرید
❈۵❈
غرض از عید بود آن که توانگر بخشد
میوه آن را که از این باغ به جز خار نچید
ای خوش آن عید کزآن شاه و گدا خوش باشند
که چنین عید سعید است و جز این نیست سعید
❈۶❈
شادمان آن که بپوشید به تن جامۀ نو
شادمان تر که فقیران را نو پوشانید
کامنت ها