صادق سرمد:یکه مردی و سخن شد زنده از اقوال تو نقد پاکان شد رواج از سکۀ اقبال تو
❈۱❈
یکه مردی و سخن شد زنده از اقوال تو
نقد پاکان شد رواج از سکۀ اقبال تو
تو اگر مردی به صورت، خود به سیرت زندهای
کز فنا ایمن بود جان تو و امثال تو
❈۲❈
تو به سیرت زندهای کاندر حیات اجتماع
ملتی را زنده کرد اندیشه و آمال تو
گر نماندی تا ببینی کاروان در منزل است
شد درای کاروان آوای سوز و حال تو
❈۳❈
گر نماندی تا نصیب از کِشتۀ خود بِدروی
شد نصیب ملت تو حاصل اعمال تو
گرچه ذوق نغمه کم دیدی، نوا شیرین زدی
لاجرم شیرین نوا شد نغمۀ قوال تو
❈۴❈
نقش فطرت خواند فکرت از ضمیر کائنات
مرحبا بر فطرت و بر فکرت جوال تو
شاعران را گاه ساحر خواندهاند و گه نبی
تو هم اینی و هم آنی، چیست قیل و قال تو
❈۵❈
شاعران را گه مفکر گاه ملمهم خواندهاند
تو چنینی و چنانی، ای خوشا بر حال تو
شاعر است آن کس که امیالش برآید از سخن
تو همانی کز سخن پیدا بود امیال تو
❈۶❈
خاک پاکستان به شعرت پاک شد از لوث شرک
آفرین بر شعر نغز و معجز اقوال تو
تو سخن را تازه کردی بر مذاق روزگار
تا نگردد صید ماضی حال و استقبال تو
❈۷❈
چون به تبلیغ حقائق رهبر شدی
تو به پیش امت و امت شد از دنبال تو
تو به میزان حقیقت شعر خود سنجیدهای
حق توان سنجید بر میزان و بر مکیال تو
❈۸❈
شاعران خاک پاکان را سزد در کار شعر
شاعری ورزند بر معیار و بر منوال تو
مرغ فکرت چون عقاب تیز پر بالا گرفت
آفرین بر اوج فکر و موج پر و بال تو
❈۹❈
دولت پیشوایان زندگی امت است
آفرین ها بر تو و بر امت فعال تو
عمر ابناء بشر در سال و ماه آید ولیک
سال و ماه دیگران نبود چو ماه و سال تو
❈۱۰❈
گر همه عمر تو از این سال و مه یک روز بود
خود همین بس بود با کیفیت احوال تو
ای خجسته خاک پاکستان درود از خاک سند
تا به پیشاور، و بر پنجاب و بر بنگال تو
❈۱۱❈
نام تو اقبال شد زان بخت و اقبال بلند
شد نصیب کشورت از نام فرخ فال تو
این بود چارم قصیده کز پی ات سرمد سرود
همچنان باقی است تفصیل تو و اجمال تو
کامنت ها