صائب تبریزی:صحن گلزار ز گل کاسه پر خون شده است لب جو از شفق گل لب میگون شده است
❈۱❈
صحن گلزار ز گل کاسه پر خون شده است
لب جو از شفق گل لب میگون شده است
ابر چون بال پریزاد به هم پیوسته است
خاک تخت جم و گل تاج فریدون شده است
❈۲❈
شده مضراب گل از نغمه رنگین گلگون
از رگ ابر هوا سینه قارون شده است
بوستان از گل و ریحان رخ و زلف لیلی
دشت از لاله ستان سینه مجنون شده است
❈۳❈
می کند جلوه فانوس، سیه خیمه دشت
لاله از بس که فروزنده به هامون شده است
بحر اخضر شده از سبزه شاداب چمن
گل ز شبنم صدف گوهر مکنون شده است
❈۴❈
بس که پیوسته ز اطراف رگ ابر به هم
گرد رخسار گلستان خط شبگون شده است
چهره لاله عذاران شده ویرانه ز گل
جغد چون خال فریبنده و موزون شده است
❈۵❈
جلوه سنبل سیراب جنون می آرد
بید ازین سلسله سودایی و مجنون شده است
خار دیوار به سرپنجه مرجان ماند
چمن از لاله و گل بس که شفق گون شده است
❈۶❈
بس که از جوش گل و لاله گلستان شده تنگ
دهن رخنه دیوار پر از خون شده است
هر زمان صورتی از غیب چمن می گیرد
لاله و گل، صدف خامه بیچون شده است
❈۷❈
دیده از نقش به نقاش نمی پردازد
حسن خط پرده مستوری مضمون شده است
کمی از حکمت اشراق دارد می ناب
خم مکرر طرف بحث فلاطون شده است
❈۸❈
گشته سر حلقه صاحب نظران همچو حباب
کاسه هر که درین میکده وارون شده است
می دهد یادی ازان چهره گلگون گلزار
چه عجب صائب اگر واله و مفتون شده است
کامنت ها