گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست

❈۱❈
در سیه خانه افلاک، دل روشن نیست اخگری در ته خاکستر این گلخن نیست
دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟ خانه آینه را روشنی از روزن نیست
❈۲❈
راستی عقده گشاینده اسرار دل است شمع را حوصله گریه فرو خوردن نیست
روزی خاک شود دل چو گرانجان افتاد منزل پای گرانخواب به جز دامن نیست
❈۳❈
گوهر از گرد یتیمی نشود خاک نشین دل اگر زنده بود هیچ غم از مردن نیست
دشمن آن است که پوشیده کند خصمی خویش خصم چون کینه خود فاش کند دشمن نیست
❈۴❈
عاقبت راز مرا سینه به صحرا انداخت خاک را حوصله دانه نهان کردن نیست
دیده شوخ ترا آینه در زنگارست ورنه یک سبزه بیگانه درین گلشن نیست
❈۵❈
به همین موج ز آمد شد خود بیخبرست هیچ کس را خبر از آمدن و رفتن نیست
نیست در قافله ریگ روان پیش و پسی مرده بیچاره تر از زنده درین مسکن نیست
❈۶❈
سفلگان را نزد چرخ چو نیکان بر سنگ محک سیم و زر از بهر مس و آهن نیست
حرص هر ذره بما را به جهانی انداخت مور خود را چو کند جمع، کم از خرمن نیست
❈۷❈
مردم پاک گهر با همه کس می سازند آب را سرکشی از خار و خس گلشن نیست
دل نازک به نگاه کجی آزرده شود خار در دیده چو افتاد کم از سوزن نیست
❈۸❈
صائب از اطلس گردون گله بی انصافی است سرو این باغچه را برگ دو پیراهن نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۶۰۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

نبی آریا
2019-12-11T23:39:21
"نه همین موج" درست است."حرص هر ذره ی ما را به جهانی انداخت" درست است.با سپاس از زحمات تان