گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:در پریشان نظری غیر پریشانی نیست عالمی امن تر از عالم حیرانی نیست

❈۱❈
در پریشان نظری غیر پریشانی نیست عالمی امن تر از عالم حیرانی نیست
قفس تنگ فلک جای پر افشانی نیست یوسفی نیست درین مصر که زندانی نیست
❈۲❈
از جهان با دل خرسند بسازید چو مور کاین گهر در صدف تاج سلیمانی نیست
چون ره مرگ سفیدی کند از موی سفید وقت جمعیت اسباب تن آسانی نیست
❈۳❈
تیر کج را ز کمان دور شدن رسوایی است زیر گردون وطن ما ز گرانجانی نیست
نیست از نقص جنون، خانه نشین گر شده ایم عشق، شهری است درین عهد، بیابانی نیست
❈۴❈
ساده کن لوح دل روشن خود را از نقش که بصیرت به سواد خط پیشانی نیست
در دل خاک، شهان گنج گهر گر دارند گنج بی سیم و زران جز غم پنهانی نیست
❈۵❈
به که بر لب ننهد ساغر بی پروایی هر که را حوصله زهر پشیمانی نیست
سر زلف تو نباشد، سر زلف دگری از برای دل ما قحط پریشانی نیست
❈۶❈
اژدها می شود این مار ز مهلت صائب رحم بر نفس نمودن ز مسلمانی نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۶۱۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

فاضل
2015-09-07T18:16:29
سر زلف تو نباشد؛سر زلف دیگریعنی که اگر سر زلف تو نباشد؛سر زلف دیگری هست...یک جور تقدس زدایی از معشوق...مصرع دوم هم میگوید دلبر پریشان طره کم نیست...تو نشدی یکی دیگر!!:))
مجتبی خراسانی
2015-09-08T10:38:00
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعینسر زلف تو نباشد، سر زلف دگری / از برای دل ما قحط پریشانی نیستاین بیت کاملا بوی مکتب وقوع می‌دهد. جنابش در این‌جا استغنا از معشوق را بروز داده است. باید دانست که بسیاری از شعر‌ها وجه ادبی دارند هرچند در مکتب وقوع سروده شده باشند. «زلف» نماد جلال است. نماد شب است. نماد وصل از راه صعب‌العبور است؛ برعکس «صورت» و «رخساره» برخورد با جلالت پریشانی و دست و پا گم کردن می‌آورد. صائب استغنا به خرج داده می‌فرماید که من با هر شبی و با هر جلالی دست و پایم را گم می‌کنم و پریشان می‌شوم؛ خواه زلف تو، خواه زلف معشوقی دیگر.«زلف» در ادبیات نماد جلال است و «رخساره» نماد جمال. وصال یا از طریق جمال صورت می‌پذیرد، یا از راه زلف. آنان که از راه اسماء جمالیه به وصل نائل می‌شوند رجائی‌اند و دائم در بسط هستند. و آنان که از راه اسماء جلالیه به وصل می‌رسند بیمناکند و بیشتر در خوفند؛ چرا که راه ایشان راه صعب‌العبوری است که پر پیچ و خم است و پستی و بلندی زیادی دارد. حافظ می‌فرماید:جان علوی هوس چاه زنخدان تو داشت / دست در حلقهٔ آن زلف خم اندر خم زدیا:زلف دل دزدش صبا را بند بر گردن نهاد / با هواداران رهرو حیلهٔ هندو ببینو:گفتمش زلف به خون که شکستی؟ گفتا / حافظ این قصه دراز است، به قرآنکه مپرسبمنه و کرمه
کتایون
2015-06-03T01:37:24
لطف میکنید معنی اون بیت سر زلف تو نباشد و بگید چیه؟.
بابک ملکی
2016-10-22T10:24:35
با عنایت به مصرع اول بیت 9 "به که بر لب ننهد ساغر بی پروایی" , در مصرع اول بیت بعدی "سر زلف تو نباشد، سر زلف دیگر:, (دگری) مناسبتر به نظر میرسد.
رحمان
2014-09-05T22:16:26
بیت دوم، احتمالا «یوسفی» صحیح‌تر باشد.
مهدی
2019-11-15T20:12:01
سر زلف تو نباشد سر زلف دگری از برای دل ما قحط پریشانی نیستبه نظرم با توجه به بیت بالایی و پایینی این بیت، نگاه فقه گرای صائب آشکار میشود. در بیت بالا میگوید اگر دوستدار زهر پشیمانی نیستی شراب نخور و در بیت پایینی این بیت میگوید باید با نفس جهاد کرد. لذا در این بیت صائب درباره معشوق زمینی صحبت می کند و از آن مرکزیت زدایی میکند، نه معشوق ازلی چون معشوق ازلی در شعر عرفانی و عاشقانه با "تو" خطاب نمیشود.
رشید الدین وطواط
2020-05-15T22:55:25
بیت دوم یوسفی باید باشه چرا تصحیحش نمی کنید؟ همچنین سر زلف تو نباشد سر زلف دگری.
رهگذر
2020-09-13T21:27:20
لطفا تصحیح کنید(یوسفی نیست در این شهر که زندانی نیست)(سر زلف تو نباشد، سر زلف دگر)
Mohsen Jamal
2023-03-18T16:22:14.1350174
یعنی دل ما دیوانه زنجیری است. و زلف پریشان تو زنجیر این دیوانه بوده  است. اگر تو نباشی ، دلبر دیگری خواهد آمد.