صائب تبریزی:دل صد چاک اگر دست ز تن برمی داشت راه چون شانه در آن زلف معنبر می داشت
❈۱❈
دل صد چاک اگر دست ز تن برمی داشت
راه چون شانه در آن زلف معنبر می داشت
آن که گریان به سر خاک من آمد چون شمع
کاش در زندگی از خاک مرا برمی داشت
❈۲❈
دل بی حوصله سرشار ز می می گردید
چون سبو دست طلب گر به ته سر می داشت
می توانستم ازان لب، دهنی شیرین کرد
خال اگر چشم ازان کنج دهن برمی داشت
❈۳❈
گر به همیان زر افزوده شدی طول حیات
زندگی بیش ز درویش، توانگر می داشت
اگر آیینه نمی بود ز روشن گهران
که چراغی به سر خاک سکندر می داشت؟
❈۴❈
صورتی داشت فکندن به زمین حرف مرا
اگر آن آینه رو طوطی دیگر می داشت
نتوان کند دل از صورت شیرین، ور نه
کوه را ناله فرهاد ز جا برمی داشت
❈۵❈
همه را در سر و کار تو به رغبت می کرد
صائب دلشده گر صد دل دیگر می داشت
کامنت ها