صائب تبریزی:خم چو گردد قد افراخته می باید رفت پل بر این آب چو شد ساخته می باید رفت
❈۱❈
خم چو گردد قد افراخته می باید رفت
پل بر این آب چو شد ساخته می باید رفت
راه باریک عدم راه گرانباران نیست
هر چه داری همه انداخته می باید رفت
❈۲❈
آنچه در کار بود ساختنش خودسازی ا ست
گو مشو کار جهان ساخته، می باید رفت
سنگ راه است غم قافله و فکر رفیق
فرد و تنها همه جا تاخته می باید رفت
❈۳❈
به نفس طی نشود دامن صحرای عدم
این ره دور، نفس باخته می باید رفت
تا مگر شاهد مقصود مصور گردد
دل چون آینه پرداخته می باید رفت
❈۴❈
سپر راهرو از راهزنان عریانی است
تیغ جان را ز نیام آخته می باید رفت
این ره پر خس و خاشاک شود پاک به آه
علم آه برافراخته می باید رفت
❈۵❈
من گرفتم که قمار از همه عالم بردی
دست آخر همه را باخته می باید رفت
این سفر همچو سفرهای دگر صائب نیست
بار هستی ز خود انداخته می باید رفت
کامنت ها