صائب تبریزی:ترا ز جان غم مال ای خسیس بیشترست علاقه تو به دستار بیشتر ز سرست
❈۱❈
ترا ز جان غم مال ای خسیس بیشترست
علاقه تو به دستار بیشتر ز سرست
خطر به قدر فزونی است مالداران را
که خون فاسد، آهن ربای نیشترست
❈۲❈
مریز پیش بخیل آب روی خود زنهار
که آب تیشه سزاوار نخل بی ثمرست
زمین پاک بود کهربای دانه پاک
صدف ز پاکی دامن همیشه پرگهرست
❈۳❈
ز آفتاب نگردد به رنگ و بو غافل
درین ریاض چو شبنم کسی که دیده ورست
ترا ز داغ عزیزان رفته نیست خبر
وگرنه لاله این باغ، پاره جگرست
❈۴❈
زبان شکوه ندارم ز خاکساریها
چگونه سبز شود دانه ای که پی سپرست؟
درآ به عالم بی انقلاب بیرنگی
که ماهتاب و کتان همچو شیر با شکرست
❈۵❈
یکی هزار شد از سینه بیقراری دل
به مرغ وحشی ما آشیانه بال و پرست
ز پرده سوزی شب، صبح شد گریبان چاک
عدوی پرده خویش است هر که پرده درست
❈۶❈
به مرگ باز نمانند سالکان ز طلب
میان ره نکند خواب هر که دیده ورست
می رسیده ز خم جلوه می کند در جام
نهفته های پدر جمله ظاهر از پسرست
❈۷❈
به قدر پاس ادب فیض می رساند حسن
که جای بهله کوتاه دست، بر کمرست
ز دلشکستگی خود غمین مشو صائب
که شیشه چون شکند در دکان شیشه گرست
کامنت ها