صائب تبریزی:تن آهنین و نفس گرم و دل رمیده خوش است سپند مضطرب و مجمر آرمیده خوش است
❈۱❈
تن آهنین و نفس گرم و دل رمیده خوش است
سپند مضطرب و مجمر آرمیده خوش است
صدف پر از گهر و ابر قطره بار نکوست
عذار یار عرقناک و می چکیده خوش است
❈۲❈
سکون ز مرکز و گردش بجاست از پرگار
پیاله در حرکت، صحبت آرمیده خوش است
به پای قافله نتوان شدن فلک پرواز
سفر چو عیسی ازین خاکدان جریده خوش است
❈۳❈
شکستنی است کلیدی که بستگی آرد
زبان کز او نگشاید دلی، بریده خوش است
تمام سوز نگشت از شتاب، پروانه
سفر در آتش سوزان عنان کشیده خوش است
❈۴❈
کمان به گوشه ابرو بلند می گوید
که راست خانگی از مدم خمیده خوش است
عطا و منع مساوی است با رضامندی
درین ریاض گل چیده و نچیده خوش است
❈۵❈
چه عمر پوچ به گفتار می کنی صائب؟
سخن که نیست در او مغز، ناشنیده خوش است
کامنت ها