صائب تبریزی:چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است بقای خرده جان و شرار هر دو یکی است
❈۱❈
چراغ صبح و دم مستعار هر دو یکی است
بقای خرده جان و شرار هر دو یکی است
ز لطف و قهر نمی بالم و نمی نالم
به خار خشک، خزان و بهار هر دو یکی است
❈۲❈
چنان ربوده این باغ و بوستان شده ام
که نوشخند گل و نیش خار هر دو یکی است
فسردگی و کدورت شده است عالمگیر
جوان و پیر درین روزگار هر دو یکی است
❈۳❈
چنان گزیده دنیای بد گهر شده ام
که پیش دیده من گنج و مار هر دو یکی است
مکن به بدگهران مردمی که آتش را
چه گل به جیب فشانی چه خار هر دو یکی است
❈۴❈
چه لازم است شب و روز خون دل خوردن؟
چو سنگ و لعل درین روزگار هر دو یکی است
توان به زنده دلی شد ز مردگان ممتاز
وگرنه سینه و لوح مزار هر دو یکی است
❈۵❈
اگر دو بین ز دو رنگی نگشته ای صائب
شب جدایی و روز شمار هر دو یکی است
کامنت ها