صائب تبریزی:ز اشک، دیده تاریک شمع نورانی است دهان پسته پر از خون دل ز خندانی است
❈۱❈
ز اشک، دیده تاریک شمع نورانی است
دهان پسته پر از خون دل ز خندانی است
به آب تیغ توان شست تا ز هستی دست
به آب خضر تسلی شدن گرانجانی است
❈۲❈
بود ز آب و زمین بی نیاز، حاصل ما
که تخم مردم آزاده، دامن افشانی است
همان به دیدن روی تو می پرد چشمم
ز حسن، بهره آیینه گر چه حیرانی است
❈۳❈
ز پرده سوزی عصمت بود زلیخا خوار
عزیز گشتن یوسف ز پاکدامانی است
ز چین ابروی دلدار نیستم نومید
که نوبهار در آغاز، غنچه پیشانی است
❈۴❈
مرا چگونه جلای وطن کند دلگیر؟
که در صدف، گهرم بی صدف ز غلطانی است
اگر چه دورم ازان آستان، نیم دلگیر
که از خیال تو دل در بهشت روحانی است
❈۵❈
مرا به صحبت همجنس رهنما گردید!
که مومیایی این دلشکسته، انسانی است
اگر چه نیست مرا بهره ای ز جمعیت
به این خوشم که دل ایمن از پریشانی است
❈۶❈
ز انتظار به چشمم سیه شده است جهان
علاج دیده من سرمه سلیمانی است
لباس عافیتی هست اگر درین عالم
که دست خار ازان کوته است، عریانی
❈۷❈
مرا ز هوش لب نوخطان برد صائب
سیاه مستی من زین شراب ریحانی است
کامنت ها