صائب تبریزی:هزار بار درآیم اگر به خانه دوست به کوچه غلط اندازدم بهانه دوست
❈۱❈
هزار بار درآیم اگر به خانه دوست
به کوچه غلط اندازدم بهانه دوست
چنین که شوق مرا بیقرار ساخته است
عجب که دل بنشیند مرا به خانه دوست
❈۲❈
فسانه ای است که افسانه خواب می آرد
به چشم خواب نمک می زند فسانه دوست
ز باده طبع ستم دوست مهربان نشود
ز آب، رنگ نبازد گل بهانه دوست
❈۳❈
فغان که شرم محبت امان نداد مرا
که بوسه ای بربایم ز آستانه دوست
به خال، چشم سیه ساختم ندانستم
که دام مکر نهفته است زیر دانه دوست
❈۴❈
تلاش بیهده ای می کند سر خورشید
فتاده است بلند، آستان خانه دوست
به صبر خویش مکن تکیه از غرور که طور
سپندوار به رقص آمد از ترانه دوست
❈۵❈
به چشم همت سرشار چون دو دست تهی است
متاع هر دو جهان در قمارخانه دوست
مرا به خاک در دوست آشنایی نیست
به آشنایی دل می روم به خانه دوست
❈۶❈
ز شغل عشق چه اندیشه می کنی صائب؟
خمار صبح ندارد می شبانه دوست
کامنت ها