صائب تبریزی:به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست
❈۱❈
به دلنشینی صحرای عشق صحرا نیست
سیاه خیمه این دشت جز سویدا نیست
اگر چه زهره شیرست آب وادی عشق
ز ازدحام جگرتشنگان در او جا نیست
❈۲❈
گر از تحمل من خصم شد زبون چه عجب
فلک حریف زبردستی مدارا نیست
صدف ز خنده ابر بهار گوهر یافت
گهر نتیجه دهد خنده ای که بیجا نیست
❈۳❈
چه حاجت است به دامن چو آتش است بلند؟
جنون کامل ما را هوای صحرا نیست
به چشم هر که در آن روی آتشین محوست
بهشت تفرقه خاطر تماشا نیست
❈۴❈
محبت پدری گر چه هست دامنگیر
حریف جذبه مردانه زلیخا نیست
کدام شبنم گستاخ در نظر بازی است؟
که رنگ عصمت گلهای باغ بر جا نیست
❈۵❈
به طرف دامن خورشید بسته ام دامن
مرا چو سایه ز پست و بلند پروا نیست
به ناخدای توکل سپرده ام خود را
مرا تردد خاطر ز موج دریا نیست
❈۶❈
میی که خشت ز خم برنداشت کم زورست
زبون عقل بود عاشقی که رسوا نیست
کدام صبر و چه طاقت، کدام عقل و چه هوش؟
به عالمی که منم، که پای بر جا نیست
❈۷❈
در آشیانه سیمرغ همت صائب
نشان لکه پیسی ز زال دنیا نیست
کامنت ها