صائب تبریزی:زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر در او فشردن پای ثبات ممکن نیست
❈۱❈
زمین چو ریگ روان است بر جناح سفر
در او فشردن پای ثبات ممکن نیست
به داغ عشق در اینجا اگر نسوخته ای
ز آفتاب قیامت نجات ممکن نیست
❈۲❈
ز فکر تشنه لبان خضر آب سیر نخورد
وگرنه سیری از آب حیات ممکن نیست
ز شرم آن لب شیرین اگر نگردد آب
به چوب بستن دست نبات ممکن نیست
❈۳❈
به زور، روی دل از دل نمی توان گرداند
به دوستان، عدم التفات ممکن نیست
چگونه قطره تواند محیط دریا شد؟
ز راه فکر رسیدن به ذات ممکن نیست
❈۴❈
مگر وسیله شود خط عنبرین، ورنه
به مهر خال رساندن برات ممکن نیست
مکن تلاش رهایی ز زلف او صائب
که از کمند خدایی نجات ممکن نیست
❈۵❈
خلاصی دل ما از جهات ممکن نیست
به زور نقش ز ششدر نجات ممکن نیست
بلاست عاشقی نوخطان چار ابرو
ز چار موجه دریا نجات ممکن نیست
کامنت ها