گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:میان خوی تو و رحم آشنایی نیست وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست

❈۱❈
میان خوی تو و رحم آشنایی نیست وگرنه بوسه و لب را ز هم جدایی نیست
سر کمند تغافل بلند افتاده است به زلف او نرسیدن ز نارسایی نیست
❈۲❈
فتاده است به آن رو شکسته رنگی من حریف چهره من کان مومیایی نیست
نشد بریده به مقراض، رشته توحید میانه سر منصور و تن جدایی نیست
❈۳❈
برو خضر که من آن کعبه ای که می طلبم دلیل راهش غیر از شکسته پایی نیست
چو پشت آینه ستار تا به کی باشم؟ به کشوری که هنر غیر خودنمایی نیست
❈۴❈
در اصفهان که به درد سخن رسد صائب؟ کنون که نبض شناس سخن شفایی نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۲۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محسن حیدرزاده جزی
2018-09-07T18:26:14
شفایی اصفهانیلغت‌نامه دهخداشفایی اصفهانی . [ ش َ یی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) حکیم شرف الدین حسن ، فرزند حکیم ملای اصفهانی . از پزشکان نامی و از گویندگان نامدار اصفهان در قرن یازدهم هجری بود. میرداماد از او تمجید کرده . شفایی طبیب خاص و ندیم شاه عباس اول بود. درانواع نظم از قصیده و غزل و مثنوی طبعآزمائی کرده وآثاری شیوا از خود بجا گذاشته است ، از جمله مثنویی در وزن حدیقه ٔ سنایی بنام نمکدان گفته که از غایت لطف برخی آنرا از سنایی میدانند. ابیات زیر از اوست :نظر به جانب او بی نظر توان کردن حجاب چهره ٔ عشاق عین بینایی است ببین و هیچ مبین و بدان وهیچ مدان که خاکپای ادب کیمیای دانایی است .#غم عالم پریشانم نمی کردسر زلف پریشان آفریدندنمی ترسید از دوزخ شفایی غم جانسوز هجران آفریدند.#دیدی که خون ناحق پروانه ، شمع راچندان امان نداد که شب را سحر کند.(از مجمعالخواص ص 204) (ریاض العارفین ص 212) (فرهنگ سخنوران ). و رجوع به مجمعالفصحاء ج 2 ص 21 و فرهنگ سخن وران شود .