صائب تبریزی:ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت
❈۱❈
ز ناله گر دل بی برگ ما نوا می داشت
چو غنچه از گره خود گرهگشا می داشت
خبر ز عشق ندارد دل فسرده من
وگرنه آتش سوزنده زیر پا می داشت
❈۲❈
هزار قافله هر دم ز خود سفر می کرد
اگر ز خویش سفرکرده نقش پا می داشت
به گرد چشم تو خواب غرور کی می گشت؟
شکست شیشه دلها اگر صدا می داشت
❈۳❈
کجاست صائب آتش نفس، که وقت مرا
همیشه خوش به سخنهای آشنا می داشت
کامنت ها