گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت

❈۱❈
سحر که باد صبا از رخش نقاب گرفت دو دست صبح به روی خود آفتاب گرفت
ز فیض حسن تو عالم آنچنان سیراب که می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت
❈۲❈
ز عشق بس که مهیای سوختن گشتم به دامن ترم آتش ز ماهتاب گرفت
یکی هزار شد امید، خاکساران را ز بوسه ای که لب بام از آفتاب گرفت
❈۳❈
قرار نامه سیاهی به خویش هر کس داد چو لاله، داد دل خویش از شراب گرفت
دل سیاه مرا رهنمای رحمت شد چو سیل دامن دریا به اضطراب گرفت
❈۴❈
مگر به اشک ندامت سفید نامه شود رخی که رنگ ز گلگونه شراب گرفت
من از ثبات قدم ناامید چون باشم؟ که سنگ، باده لعلی ز آفتاب گرفت
❈۵❈
عبیر رحمت فردوس، رزق سوخته ای است که رخت خوش به دود دل کباب گرفت
به وصل دولت بیدار کی رسی، هیهات ترا که آینه چشم، زنگ خواب گرفت
❈۶❈
ز عدل عشق ندارم شکایتی صائب اگر چه گنج خراج من از خراب گرفت

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۸۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

بهرام میرزایی
2020-05-11T15:36:12
در بیت دوم واژه ی شد از قلم افتاده است؛ صورت صحیح این چنین است:ز فیض حسن تو شد عالم آنچنان سیرابکه می توان ز گل کاغذی گلاب گرفت