صائب تبریزی:شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست موج شراب، سرخی سرهای باب ماست
❈۱❈
شد مدتی که خشت سر خم کتاب ماست
موج شراب، سرخی سرهای باب ماست
مرغابی ایم و عالم آب است جان ما
در مجلسی که باده نباشد سراب ماست
❈۲❈
از بس کتاب در گرو باده کرده ایم
امروز خشت میکده ها از کتاب ماست
خود را به تلخ و شور برآورده ایم ما
در آب اگر بود رگ تلخی، گلاب ماست
❈۳❈
هرگز کباب ما نمکی بر جگر نداشت
دایم ز بخت شور، نمک در شراب ماست
در زیر پای سرو، شکرخواب می زنیم
چندان که شیشه بر سر بالین خواب ماست
❈۴❈
با آن که غیر باد نداریم در گره
لب تشنه تیغ موج به خون حباب ماست
نی می کند به ناخن دشمن شکست ما
آتش کباب کرده مرغ کباب ماست
❈۵❈
در دفتر معامله ما خلاف نیست
آن روز عید ماست که روز حساب ماست
از پیچ و تاب زلف مگوئید پیش ما
موی میان، گداخته پیچ و تاب ماست
❈۶❈
یک نقطه انتخاب نکرده است هیچ کس
خال بیاض گردن او انتخاب ماست
هر مصرعی که گوشه ابرو کند بلند
افسر به فرقش از رقم انتخاب ماست
❈۷❈
چون خصم مضطرب نشود از سؤال ما؟
درمانده کوه طور به فکر جواب ماست
صائب بر آستان قناعت نشسته ایم
گردون غلام همت عالی جناب ماست
کامنت ها