صائب تبریزی:با ما یکی است هر که ز مردم جداترست درمان ماست هر که به درد آشناترست
❈۱❈
با ما یکی است هر که ز مردم جداترست
درمان ماست هر که به درد آشناترست
در تنگنای دل گره غنچه باز شد
هر خانه ای که تنگ بود دلگشاترست
❈۲❈
ز افتادگی غبار به دامان او رسید
دست ز کار رفته به مطلب رساترست
با فقر خوش برآی که در وقت برگریز
آن را که برگ عیش بود بینواترست
❈۳❈
این صیدگاه کیست که داغ پلنگ او
از چشم آهوان حرم دلرباترست
اندوختن به رتبه ریزش نمی رسد
از فصل نوبهار، خزان باسخاترست
❈۴❈
چشم بد از تو دور که در پرده بوی تو
صد پیرهن ز نکهت یوسف رساترست
عاشق به پای خفته تواند کجا ریخت؟
کز خواب صبح، چشم تو مردم رباترست
❈۵❈
خورشیدرنگ و باد صبا بوی گل ربود
بیچاره بلبل از همه کس بینواترست
باجی نمی دهند به هم شیوه های تو
از صلح، رنجش تو محبت فزاترست
❈۶❈
از دل مدار جور خود ای سنگدل دریغ
کاین شیشه شکسته به سنگ آشناترست
جای ترحم است به دلهای دردمند
کز آه عاشقان شب زلفت رساترست
❈۷❈
زنهار دل مبند به حسن و وفای او
کز رنگ و بوی لال و گل بی وفاترست
دایم به جای دانه دل خویش می خورد
مرغی که در ریاض جهان خوش نواترست
❈۸❈
عزت طلب حذر کند از خواری سؤال
هر کس که سیر چشم تر اینجا گداترست
دل می دهد به عاشق بیدل به دور خط
در وقت احتیاج، کرم خوشنماترست
❈۹❈
مشکن دل مرا که به میزان اهل دید
این گوهر از عقیق تو سنگین بهاترست
صائب در این زمانه بیگانه آشنا
بیگانگی ز خلق به دل آشناترست
کامنت ها