گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

صائب تبریزی:آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است پهلونشین سرو تو بند قبا بس است

❈۱❈
آیینه دار روی تو شرم و حیا بس است پهلونشین سرو تو بند قبا بس است
خود را مزن بر آتش خونهای بیگناه دست ترا بهار و خزان حنا بس است
❈۲❈
بشکن به ناز بر سر شمشاد شانه را زلف ترا ز حلقه به گوشان صبا بس است
ما را کجاست طالع گل، خار این چمن دامن اگر نمی کشد از دست ما بس است
❈۳❈
رشکی به آفتاب پرستان نمی برم محراب خاکساریم آن نقش پا بس است
اظهار عشق را به زبان احتیاج نیست چندان که شد نگه به نگه آشنا بس است
❈۴❈
صائب به خاک پای وی از سرمه صلح کن در دودمان چشم تو این توتیا بس است

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۹۰۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حفیظ احمدی
2020-10-11T22:48:22
خیلی ممنون جناب ناباور، بسیار استفاده کردم از رهنمایی هایتان در تفسیر این بیت. موفق و کامگار باشید.یا علی
nabavar
2020-10-12T00:12:15
گرامی حفیظناقابل بود زنده باشی
nabavar
2020-10-11T00:47:29
گرامی حفیظصائب به خاک پای وی از سرمه صلح کندر دودمان چشم تو این توتیا بس استمی گوید : خاک پای او را چون سرمه ی چشم بر دیده ی خود غنیمت شمار که برای درمان چشم تو کافی ستمنظورش این است که او را گرامی بدار و قدر دانَش باش
حفیظ احمدی
2020-10-11T06:53:08
خیلی ممنون جناب ناباور عزیز از کمک تان، واژه "صلح" مشخصا چی معنی را میرساند؟بازهم تشکر
nabavar
2020-10-11T10:38:41
گرامی حفیظدو نفر که باهم در صلح هستند، با هم بودن را غنیمت می شمارند، راضی هستند به آنچه دارند، با کم و بیش هم می سازند.می گوید: بیش از خاک پای او که میسر نیست، به همین راضی باش.صلح= مصالحه، کنار آمدن، راضی بودن.
حفیظ احمدی
2020-10-10T22:36:42
با سلام و خسته نباشید!من معنی این بخش را "صائب به خاک پای وی از سرمه صلح کن" را متوجه نشدم. لطفا کمکم کنید.ممنون و با احترام حفیظ از افغانستان