صائب تبریزی:هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است نقش برون پرده آن جان عالم است
❈۱❈
هر نقش دلکشی که بر ایوان عالم است
نقش برون پرده آن جان عالم است
با تشنگی بساز که دل آب چون شود
بی چشم زخم، چشمه حیوان عالم است
❈۲❈
در غیرتم که از سر زلف سیاه کیست
شوری که در دماغ پریشان عالم است
غافل که داده است گریبان به دست برق
چشمی که محو چهره خندان عالم است
❈۳❈
از دست و پا زدن نشود آرمیده بحر
کوه شکیب، لنگر طوفان عالم است
خواهد شدن به رغم حسودان عزیز مصر
این جان بیگنه که به زندان عالم است
❈۴❈
بی چشم زخم نیست، اگر توتیا شده است
گوی سری که در خم چوگان عالم است
آسوده ای به عالم امکان اگر بود
از راه رحم نیست، ز نسیان عالم است
❈۵❈
بازی مخور که شیره جانهاست یکقلم
شیرینیی که در شکرستان عالم است
در چشم عارفان، ورق باد برده ای است
تختی که تکیه گاه سلیمان عالم است
❈۶❈
صائب چه لازم است عاقل شویم ما؟
شور جنون ما نمک خوان عالم است
کامنت ها