صائب تبریزی:طومار زلف شرح پریشانی من است آیینه فرد دفتر حیرانی من است
❈۱❈
طومار زلف شرح پریشانی من است
آیینه فرد دفتر حیرانی من است
موجی که نوح را به کمند خطر کشد
باد مراد کشتی طوفانی من است
❈۲❈
مو از سرم چو دود ز آتش هوا گرفت
مجنون کجا به بی سر و سامانی من است؟
بهر خلاص، ناز شفاعت نمی کشد
آن یوسف غیور که زندانی من است
❈۳❈
از صحبت غبار بهم رو نمی کشد
آیینه داغ صافی پیشانی من است
عریان شدم ز پیرهن سایه و هنوز
عشق غیور در پی عریانی من است
❈۴❈
صائب چگونه دست ز دامن بدارمش؟
سودای عشق، همسفر جانی من است
کامنت ها