صائب تبریزی:محتاج کی به نشأه می چشم مست توست؟ پر خون دهان جام می از پشت دست توست
❈۱❈
محتاج کی به نشأه می چشم مست توست؟
پر خون دهان جام می از پشت دست توست
چون تاک در سراسر این باغ و بوستان
هر نخل سرکشی که بود زیر دست توست
❈۲❈
لعلی که ساخته است نگین دان ز تاج زر
خونین جگر به خانه زین از نشست توست
ساید کلاه گوشه قدرش به آسمان
هر سر که در قلمرو ایجاد، پست توست
❈۳❈
نظارگی ز سرو تو چون راست بگذرد؟
جایی که آبهای روان پای بست توست
زین پیش زلف در خم دل بود و این زمان
هر جا دلی است در خم زلف چو شست توست
❈۴❈
از باده دست شستن من از صلح نیست
گر توبه می کنم به امد شکست توست
از می شود شعور تو هر لحظه بیشتر
فریاد من ز حوصله دیر مست توست
❈۵❈
سرپنجه تصرف خورشید و ماه را
خواهد به چوب بستن، اگر دست دست توست
جود تو بی سؤال به سایل عطا کند
قفلی که بی کلید شود باز، دست توست
❈۶❈
محرومی از وصال پریزاد معنوی
صائب گناه دیده صورت پرست توست
کامنت ها