صائب تبریزی:دامن به دست هر که دهی دستگیر توست از هر دلی که گرد فشانی عبیر توست
❈۱❈
دامن به دست هر که دهی دستگیر توست
از هر دلی که گرد فشانی عبیر توست
نقصان نکرده است کسی از گذشتگی
شالی اگر دهی به فقیری حریر توست
❈۲❈
گر دست سایلی به عصایی گرفته ای
در تکیه گاه خلد به دولت سریر توست
از ما متاب روی که در وقت پای لغز
دست ز کار رفته ما دستگیر توست
❈۳❈
فردای حشر، موجه دریای رحمت است
پهلوی لاغری که در اینجا حصیر توست
از نقد و جنس آنچه ترا هست در بساط
بر هر چه پشت پای زنی دستگیر توست
❈۴❈
از دیدن تو تازه شود زخم عاشقان
از شور عشق اگر نمکی در خمیر توست
تقصیر ساده لوحی آیینه دل است
نقشی گر از بساط جهان دلپذیر توست
❈۵❈
از شیوه غریب نوازی مدار دست
جان غریب تا دو سه روزی اسیر توست
دنیایی اش مدان که بود زاد آخرت
قدری که از متاع جهان ناگزیر توست
❈۶❈
پای ادب ز پیروی سابقان مکش
در سال هر که از تو بود بیش، پیر توست
دست هزار کوهکن از کار می برد
بتخانه ها که در دل صورت پذیر توست
❈۷❈
خواهد رساند خانه عمر ترا به آب
این آب بی قیاس که پنهان به شیر توست
با دوستان نشین که شود توتیای چشم
از دشمنان غباری اگر در ضمیر توست
❈۸❈
تا هست چون هدف رگ گردن ترا بجا
هر خاری از قلمرو ایجاد تیر توست
صائب به آب خضر تسلی نمی شود
جانی که تشنه سخن دلپذیر توست
کامنت ها