صائب تبریزی:یک دل هزار زخم نمایان نداشته است یک گل زمین هزار خیابان نداشته است
❈۱❈
یک دل هزار زخم نمایان نداشته است
یک گل زمین هزار خیابان نداشته است
کنعان ز آب دیده یعقوب شد خراب
ابر سفید این همه باران نداشته است
❈۲❈
جز روی او که در عرق شرم غوطه زد
یک برگ گل هزار نگهبان نداشته است
بر عندلیب زمزمه عشق تهمت است
عاشق دماغ سیر گلستان نداشته است
❈۳❈
خود را چنان که هست تماشا نکرده است
هر دلبری که عاشق حیران نداشته است
خوان سپهر و سفره خاک و بساط دهر
پیش از ظهور عشق نمکدان نداشته است
❈۴❈
خواهی شوی عزیز، ز چاه وطن برآی
یوسف بهای آن به کنعان نداشته است
صد جان بهای بوسه طلب می کنی ز خلق
دیگر مگر کسی لب خندان نداشته است؟
❈۵❈
صائب اگر چه قلزم عشق آرمیده نیست
در هیچ عهد این همه طوفان نداشته است
کامنت ها