صائب تبریزی:دل از هوس به زلف دو تا اوفتاده است پرهیز را شکسته به جا اوفتاده است
❈۱❈
دل از هوس به زلف دو تا اوفتاده است
پرهیز را شکسته به جا اوفتاده است
گردید توتیای قلم استخوان، هنوز
سنگ ملامت از پی ما اوفتاده است
❈۲❈
بر روی دست باد مرادست کشتیم
کارم ز ناخدا به خدا افتاده است
بر دوش دار از تن منصور سر ببین
آتش کجا، سپند کجا اوفتاده است
❈۳❈
یک گل زمین ز سایه دولت شکفته نیست
گویا گره به بال هما اوفتاده است
صد بار بیش حاصل چین از میانه برد
زلفش کنون به فکر صبا اوفتاده است
❈۴❈
صائب چگونه سر ز گریبان برآوریم؟
شغل سخن به گردش ما اوفتاده است
کامنت ها