صائب تبریزی:چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است اما دمی که باعث احیای عالمی است
❈۱❈
چون صبح، زندگانی روشندلان دمی است
اما دمی که باعث احیای عالمی است
عیش غلط نمای جهان پرده غمی است
شیرازه شکفتگیش زلف ماتمی است
❈۲❈
آن را که راهزن نشود نعل واژگون
ابروی ماه عید، هلال محرمی است
در چشم آبگینه ما دل رمیدگان
زنگ ملال، دامن صحرای خرمی است
❈۳❈
از سینه هر دمی که برآید ز روی صدق
مانند صبح، صیقل زنگار عالمی است
بر هر دلی که زخمی تیغ زبان شود
بی چشم زخم، سوده الماس مرهمی است
❈۴❈
هر جا به عاجزی رود از پیش کارها
هر مور اژدهایی و هر زال رستمی است
آن را که شد گزیده ز طول حیات خویش
لیل و نهار در نظرش مار ارقمی است
❈۵❈
دلهای آب گشته مرغان بینواست
هر جا به چهره گل این باغ شبنمی است
هر چند نم برون ندهد خاک خشک مغز
نسبت به آسمان سیه کاسه حاتمی است
❈۶❈
در پنجه تصرف اغیار، زلف تو
در دست دیو مانده گرفتار، خاتمی است
صائب به غیر چاه زنخدان یار نیست
راز مرا گر از همه آفاق محرمی است
کامنت ها