صائب تبریزی:آهی که غم ز دل نبرد ناکشیدنی است مرغی که نام بر نبود پر بریدنی است
❈۱❈
آهی که غم ز دل نبرد ناکشیدنی است
مرغی که نام بر نبود پر بریدنی است
چون باده صبوح به رگهای میکشان
هر کوچه ای که هست به عالم، دویدنی است
❈۲❈
دندان نمودن است در رزق را کلید
پستان خشک دایه قسمت گزیدنی است
زان لعل آبدار که می می چکد ازو
سنگ و سفال میکده ما مکیدنی است
❈۳❈
موج شراب، رخنه دل را رفوگرست
این رشته امید به سوزن کشیدنی است
دل در بقا مبند کز این باغ پر فریب
بی بال و پر چو قطره شبنم پریدنی است
❈۴❈
نتوان چو موج سرسری از بحر می گذشت
چون درد می، به غور ته خم رسیدنی است
نقل و شراب، هر دو به هم جوش می زند
لعل تو هم مکیدنی و هم گزیدنی است
❈۵❈
چپ می رود به راست روان طریق عشق
در گوش چرخ، حلقه آهی کشیدنی است
هر چند درس عشق ز تعلیم فارغ است
هر صبح یک دو نغمه ز صائب شنیدنی است
کامنت ها