صائب تبریزی:ما گر چه بسته ایم لب از گفتگوی دوست آیینه دار راز نهان است روی دوست
❈۱❈
ما گر چه بسته ایم لب از گفتگوی دوست
آیینه دار راز نهان است روی دوست
از بوی پیرهن گذرد آستین فشان
در مغز هر که ریشه دوانید بوی دوست
❈۲❈
محو کدام آیینه سیما شود کسی؟
آیینه خانه ای است دو عالم ز روی دوست
رهبر چه حاجت است، که هر خار دشت عشق
برداشته است دست اشارت به سوی دوست
❈۳❈
در پرده سوخت شهپر مرغ نگاه را
آه آن زمان که پرده برافتد ز روی دوست
درد طلب کجاست، که هر ذره خاک من
چون مور پر برآورد از جستجوی دوست
❈۴❈
هر چند دوست را سر ما نیست از غرور
ما هم ز انفعال نداریم روی دوست
اوراق دل ز منت شیرازه فارغ است
تا کوچه گرد زلف حواس است بوی دوست
❈۵❈
از سیل فتنه زیر و زبر گر شود جهان
صائب برون نمی رود از خاک کوی دوست
کامنت ها