صائب تبریزی:دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست
❈۱❈
دلهای آرمیده به مطلب سوار نیست
رحم است بر کسی که دلش برقرار نیست
از دامن است شعله جواله بی نیاز
موقوف، شور من به نسیم بهار نیست
❈۲❈
در دست اگر چه هست به ظاهر عنان مرا
چون طفل نوسوار مرا اختیار نیست
سیل گران رکاب رسد زودتر به بحر
بر دل مرا ز پیکر خاکی غبار نیست
❈۳❈
خاری به راه جان سبکرو درین جهان
بالاتر از مساعدت روزگار نیست
اندیشه پنبه زده را نیست از کمان
حلاج را ملاحظه از چوب دار نیست
❈۴❈
بیهوده همچو موج چرا دست و پا زنیم؟
دریای بیقراری ما را کنار نیست
نبود به تن علاقه ز دنیا گذشته را
سرو روان مقید این جویبار نیست
❈۵❈
پروانه خودکشی نکند بر چراغ روز
عشاق را به چهره بی شرم کار نیست
غواص از یگانگی بحر غافل است
ورنه حباب بی گهر شاهوار نیست
❈۶❈
طامع ز تشنگی به بزرگان برد پناه
غافل که هیچ چشمه درین کوهسار نیست
صائب بگو، که سوخته جانان عشق را
آب حیات جز سخن آبدار نیست
کامنت ها