صائب تبریزی:چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
❈۱❈
چشم تو چون ز مستی غفلت فراز نیست
تهمت چه می نهی که در فیض باز نیست
از انقلاب، ملک خراب آرمیده است
مستان عشق را خطر از ترکتاز نیست
❈۲❈
چندین خم شراب سبیل است هر قدم
بی آب، راه دیر چو راه حجاز نیست
شکر نصیب مور بود، خاک رزق مار
روزی به دست کوته و دست دراز نیست
❈۳❈
دستت اگر به عشق حقیقی نمی رسد
دلخوشی کنی به از غم عشق مجاز نیست
عشاق از ملاحظه وقت فارغند
وقت نیاز، تنگ چو وقت نماز نیست
❈۴❈
مردانه هر که از سر کونین برنخاست
صائب میان اهل نظر پاکباز نیست
کامنت ها