صائب تبریزی:یک آفریده از ته دل شادمانه نیست فرقی میان پیر و جوان زمانه نیست
❈۱❈
یک آفریده از ته دل شادمانه نیست
فرقی میان پیر و جوان زمانه نیست
خاری که در دلم نخلد چون زبان مار
در آشیانه من بی آب و دانه نیست
❈۲❈
خمیازه نشاط بود خنده اش چو صبح
آن را که در جگر نفس بیغمانه نیست
بر هر که می فتد نظرم، دلشکسته است
یک شیشه درست درین شیشه خانه نیست
❈۳❈
باغ و بهار ما جگر داغدار ماست
در برگریز، بلبل ما بی ترانه نیست
یارب که چشم کرد من دردمند را؟
کز دیده کاروان سرشکم روانه نیست
❈۴❈
ره گم ز تازیانه کند اسب راهوار
در بزم باده حاجت چنگ و چغانه نیست
از بهر حفظ، سیم و زر بی ثبات را
بهتر ز دست و دامن سایل خزانه نیست
❈۵❈
بیهوده سیر و دور به گرد جهان زند
پرگار را بغیر دل خویش دانه نیست
افتاده ای تو در غلط از کثرت مثال
یک عکس بیش در همه آیینه خانه نیست
❈۶❈
صائب بغیر نام، چو عنقا درین جهان
چیزی دگر ز هستی من در میانه نیست
کامنت ها