صائب تبریزی:سر جوش عمر من به هوا و هوس گذشت ته جرعه اش به آه و فغان (چون) جرس گذشت
❈۱❈
سر جوش عمر من به هوا و هوس گذشت
ته جرعه اش به آه و فغان (چون) جرس گذشت
افغان که عندلیب مرا عمر در بهار
گه در شکنج دام و گهی در قفس گذشت
❈۲❈
غافل زیاد مرگ مرا زندگی نکرد
عمرم تمام در نفس باز پس گذشت
دلجویی بهار تلافی کند مگر
از زندگانی آنچه مرا در قفس گذشت
❈۳❈
در بزم وصل آینه رویان ز احتیاط
اوقات من تمام به پاس نفس گذشت
صیدی نیافتیم که مطلق عنان کنیم
عمر سگ شکاری ما در مرس گذشت
❈۴❈
دل خوردن است سمت طامع ز پاکباز
صد بار مست دید مرا و عسس گذشت
صائب خوشا کسی که درین بحر چون حباب
بود و نمود او همه در یک نفس گذشت
کامنت ها