صائب تبریزی:بر هر که نظر می فکنم مست و خراب است بیداری این طایفه خمیازه خواب است
❈۱❈
بر هر که نظر می فکنم مست و خراب است
بیداری این طایفه خمیازه خواب است
بی اشک ندامت نبود عشرت این باغ
از خنده گل آنچه بجامانده گلاب است
❈۲❈
چون اخگرسوزان، دل ما سوختگان را
گر قطره آبی است همین اشک کباب است
دیوان مکافات به ظالم نکند رحم
خط حسن ستمکار ترا پای حساب است
❈۳❈
چون ماه نو از دیدن ما چشم مپوشید
کز قامت خم هستی ما پا به رکاب است
هر خیره نگاهی نتواند ز تو گل چید
آتش ز تماشای تو یک چشم پر آب است
❈۴❈
با جنگ، بدآموز مرا خوی تو کرده است
مقصود من از نامه نه امید جواب است
دیوار خرابی که عمارت نپذیرد
مستی است که در پای خم باده خراب است
❈۵❈
کیفیت می می برم از چهره محجوب
رخسار عرقناک، مرا عالم آب است
در مشت گلی نیست که صد نکته نهان نیست
در دیده صاحب نظران خشت کتاب است
❈۶❈
هر کس که خموش است درین میکده صائب
چون کوزه لب بسته پر از باده ناب است
کامنت ها