صائب تبریزی:یارب دل خون گشته ز مژگان که جسته است؟ این قطره گرم از دل سوزان که جسته است؟
❈۱❈
یارب دل خون گشته ز مژگان که جسته است؟
این قطره گرم از دل سوزان که جسته است؟
شد پله میزان ز فروغش ید بیضا
این لعل گرامی ز رگ کان که جسته است؟
❈۲❈
در دایره نه فلک آرام ندارد
این نقطه شوخ از خط فرمان که جسته است؟
آب از نظر خیره خورشید گشاید
این پرتو از آیینه رخشان که جسته است؟
❈۳❈
دود از جگر خرمن افلاک برآرد
این برق ز ابر گهرافشان که جسته است؟
در گلشن خلدش نتوان داشت به زنجیر
این طایر وحشی ز گلستان که جسته است؟
❈۴❈
در دامن ساحل نزد چنگ اقامت
این مشت خس از سیلی طوفان که جسته است؟
بر دامن صحرای قیامت ننشیند
این گرد سبکسیر ز جولان که جسته است؟
❈۵❈
بی آینه بر سنگ زند راز دو عالم
این طوطی مست از شکرستان که جسته است؟
شد روی زمین از عرقش دامن گوهر
این یوسف شرمین ز شبستان که جسته است؟
❈۶❈
خون از نفسش می چکد و زهر ز گفتار
این آبله از خار مغیلان که جسته است؟
بی زخم نمایان نبود یک سر مویش
این صید ز سر پنجه مژگان که جسته است؟
❈۷❈
این چهره کاهی گل روی سبد کیست
این برگ خزان دیده ز بستان که جسته است؟
این شعله آه از جگر چاک که برخاست؟
این سرو خرامان ز خیابان که جسته است؟
❈۸❈
دل رو به قفا می رود امروز دگر بار
از دام سر زلف پریشان که جسته است؟
صائب دگر امروز همه سوز و گدازی
آهی دگر از سینه سوزان که جسته است؟
کامنت ها